خوش آمدید به وبلاگ فرهاد وهاب زاده راجب .حقوق.اقتصاد.معلومات
به دنبال کسی باشید که در موردمهم ترین موضوعات زندگی با شما افکار وادرکات یکسانی داشته باشد
یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 20:23 ::  نويسنده : فرهاد وهابزاده       

فنون مطالعه موثر

                                            

همیشه بیاد داشته باشیم که فراموشی بخاطر ضعف حافظه نیست بلکه بخاطر روش غلط مطالعه است. پس یادگیری روش صحیح مطالعه امری بسیار مهم میباشد. ما در این مقاله موثرترین روش یادگیری و بهترین شرایط مطالعه را مورد بررسی قرار میدهیم.

 . بررسیهای بعمل آمده گویای آن است که افرادی که در زمینه تحصیل موفق بوده‌اند، روش صحیحی برای مطالعه داشتند. یادگیری (learning) مسئله‌ای است که در سراسر طول زندگی انسان بویژه در دوران دانش آموزی و دانشجویی اهمیت زیادی دارد. چرا که دانش آموزان و دانشجویان همیشه در معرض امتحان و آزمون قرار دارند و موفقیت در آن آرزوی بزرگشان است. دلهره ، ترس ، استرس و عصبانیت از جمله آسیب هایی است که ذهن فرد را در هنگام مطالعه مختل می کند.

                         

    .به نظر طرفداران مكتب «گشتالت» Gestalt، فرد وقتی برای نخستین بار به چیزی نگاه می‌كند یا به مطلبی گوش می‌دهد‌، ابتدا هیأت كلی را درك كرده، سپس اجزاء یا عناصر تشكیل دهنده آن را درك می‌نماید .به طور كلی،‌ آغاز یادگیری از كل، بهتر و آسان‌تر صورت می‌گیرد تا از اجزاء و عناصر.

     .اولین عاملی که در مطالعه موثر مورد توجه است علاقه به مطالعه و مورد مطالعه میباشد. اصولا انسان به موضوعاتی علاقه نشان میدهد که در آن موضوع به حد کافی مسلط باشد. پس برای اینکه نسبت به مطلبی که میخوانید علاقه داشته باشید یاد گیری در آن مورد را از پایه شروع کنید. مثلا اگر قصد دارید ریاضی یاد بگیرید از پایه شروع کنید و مطالب را خوب درک کنید.  

    .بهترین تقسیم بندی برای مطالعه بخصوص برای کسانی که مدت زمان زیادی در روز مطالعه میکنند قاعده 45 به 15 است یعنی بعد از 45 دقیقه مطالعه موثر بمدت 15 دقیقه چشمها را بسته و استراحت کنید. بستن چشمها باعث میشود سلول های مغز در تاریکی فرصت استراحت داشته باشند. با این روش میزان یادگیری تا چند برابر بیشترخواهد شد. تحقیقات نشان داده که بعد از حدود 45 الی 60 دقیقه مطالعه ذهن تمرکز خود را از دست میدهد و نیاز به استراحت دارد .

    . حدود 94 درصد افرادازهوش متوسط برخوردارند . بدانید که شما یگانه ومنحصر به فرد هستید. شایددریک یاچند زمینه درسی ضعیف باشید ولی درسایرزمینه ها ازقوت برخوردارباشید که دراین موارد نیز می توانید با تلاش واجرای دستورالعمل های علمی به حد انتظار برسید . زندگی افراد موفق را دقیق تر موردبررسی قراردهید تا به علل آن پی ببرید . موفق ترین افراد کسانی هستند که دربیشتر موارد شکست ها و پیروزی ها رابه تلاش شخصی خویش نسبت می دهند وعوامل بیرونی را زیاد مقصر به حساب نمی آورند . داشتن الگوی موفق در مطالعه اعتماد بنفس ایجاد میکند. پس توصیه میشود یک الگوی انسان موفق قابل دسترس برای خودتان پیدا کنید طوری که گاهی بتوانید با وی مشورت کنید. به یاد داشته باشید که تنها 10 درصد نبوغ مربوط به استعداد ذاتی انسان است و 90 درصد نبوغ مربوط به سخت کوشی وتلاش است.

   . برای مطالعه خود برنامه ریزی داشته باشید برنامه‌ریزی،‌ این امكان را می‌دهد كه مطالعه،‌ موثرتر و در زمان خاص خود انجام شود-  با طرح برنامه،‌ نظم خاصی به روند مطالعه داده می‌شود.

 

مزایای شيوه صحيح مطالعه :
1- زمان مطالعه را كاهش ميدهد.
2- ميزان يادگيري را افزايش ميدهد.
3- مدت نگهداري مطالب در حافظه را طولاني تر ميكند.
4- به خاطر سپاري اطلاعات را آسان تر مي سازد.

                        


 

  آفات مطالعه
- آفاتی كه برای مطالعه بیان شده‌اند،‌ برخی مربوط به پیش از مطالعه است،‌ بعضی در حین مطالعه و بعضی دیگر به پس از مطالعه  مربوط می‌گردد. به این آفات،‌ در چند عنوان اشاره می‌شود:

1ـ نبودن علاقه یا انگیزه برای مطالعه

2ـ‌ زدگی و دلسردی از مطالعه در نتیجه:‌
ـ‌ خواندن كتاب نامناسب
ـ‌ مطالعه بدون تشویق
ـ‌ مطالعه گسسته از عمل و نتیجه خروجی

3ـ‌ حیرت و سرگردانی در نتیجه:
ـ عدم برنامه‌ریزی در مطالعه
ـ‌ هضم نكردن صحیح مطالب
ـ‌ رفع نشدن اشكالات
ـ‌ نتیجه‌ نگرفتن از مطالعه
ـ‌ انبوهی كتابهای موجود درباره موضوعی خاص
ـ‌ عدم انتظار صحیح در معلومات حاصله (محدثی،‌ 1380)

                 

 

     روش های زیادی برای مطالعه توسط اهل فن و محققان ذکر شده است ذکر همه این روشها در این خلاصه ناممکن و کاری بی فایده است ما در اینجا دو روش را که توسط اکثریت مردم بهترین روش هستند ذکر میکنیم. روش خلاصه برداری و روش کلید برداری. روش اول برای کسانی که حافظه متوسطی دارند مناسب است هرچند کمی وقت گیر است اما نتیجه این روش بسیار درخشان می باشد اما نیاز به کمی حوصله دارد. روش دوم برای کسانی که حافظه نسبتا قوی دارند و حوصله خلاصه نویسی ندارند مناسب است هرچند یادگیری این روش نیاز به تمرین زیادی دارد . در کل روش خلاصه برداری پیشنهاد می شود.

 

روش خلاصه برداری

این روش شامل دو مرحله است:

مرحله اول: روش اجمالی
  هدف از این روش دست یافتن به نکات و مطالب مهم کتاب در یک زمان کوتاه و با سرعت زیاد است تا بتوان یک آشنایی کلی نسبت به نوشته به دست آورد. در این روش از جزئیات صرف نظر میگردد، به عناوین، جداول و نمودارها توجه میشود و به کلماتی که با حروف درشت یا کج نوشته شده دقت بیشتری میگردد در مطالعه اجمالی در پی آن است که بداند:

1- چرا این کتاب نوشته شده است؟

2- مؤلف را از لحاظ سابقه، تجربه و سبک نوشتن بشناسد.

3- اهمیت مطالب و نکات مهم را دریابد.

4- دشواری و سادگی مطالب چگونه است؟

5- وقت لازم جهت مطالعه را حدس بزند.

مرحله دوم: خلاصه نویسی 

       درمرحله دوم و در دور دوم هنگام خواندن مطلب ابتدا با چشمها مطالب را بخوانید و حتی گاهی باصدای بلند برخی مطالب را تکرار کنید. پس از پایان هر مبحث مطالب مهم آن مبحث را که یاد گرفته اید یاداشت کنید. طوری که یاد داشت های شما خلاصه ای ازنکات مهم بحث باشد این خلاصه بعدا و با مرور پیش از امتحان خیلی کارا خواهد بود چون با مرور خلاصه ای که تهیه کرده اید کلیات مطالب به ذهن شما خواهد آمد و هرجا برایتان مبهم بود در همان زمان به منبع اصلی مراجعه و رفع اشکال کنید . این روش بسیار موثر است اما کمی زمان بر است و نیاز به حوصله دارد اما اگر وقت بگذارید بهترین نتیجه را خواهید داشت ضمن آنکه خلاصه هایی که تهیه کرده اید بعنوان گنجینه ای ماندگار برای دسترسی و یاد آوری سریع مطالب در هرزمان برای شما خواهد بود.

 

 


کلید برداری

    كلید‌برداری روشی بسیار مناسب برای خواندن و نوشتن نكات مهم است. در این روش  بعد از درك مطالب، به‌صورت كلیدی نكات مهم را یادداشت می‌كنند. درواقع كلمه كلیدی كوتاه‌ترین، راحت‌ترین، بهترین و پرمعنی‌ترین ‌كلمه‌ای است كه با دیدن آن، مفهوم جمله برای فرد تداعی می‌شود و مجدد به‌خاطر آورده می‌شود.

 

  

د رپایان برخی شرایط محیطی برای مطالعه موثرتر ذکر خواهد شد:

                                                   

1)رنگ اتاق مطاله:

انتخاب رنگ دیوار اتاق مطالعه اهمیت ویژ ای دارد این فضا باید مکانی برای رها شدن از خود و مطالعه لذت بخش یک کتاب یا درس خواندن باشد. مطالعه آسوده در محیطی آرام فرد را از تنش های استرس زای محیط بیرون خارج میکند. خانواده رنگهای آبی گرم بهترین انتخاب برای داشتن احساسی توام با آرامش در اتاق مطالعه محسوب میشود اما توصیه میشود از انتخاب رنگ آبی روشن جدا پرهیز کنید چون احساس سردی در فضا ایجاد میکند. رنگ سبز نیز باعث ایجاد آرامش شده و برای انتخاب رنگ دیوار اتاق مطالعه مناسب است. در انتخاب رنگ اتاق مطالعه از رنگهای زرد و قرمز جدا پرهیز کنید چون با وجود انرژی زیادی که در محیط خود ایجاد می کنند گاهی احساس نا امیدی را به فرد منتقل می کنند.

 

2)کتابها و قفسه بندی:

بخاطر داشته باشید در یک اتاق بدون کتاب اصولا مطالعه نکنید. برای اتاق مطالعه قفسه های مناسبی تهیه کنید و کتابهای مورد علاقه خود را در ان قرار دهید. فضاهای خالی بین کتابها میتوانند بعنوان جایگاهی برای قرار دادن اشیای زیبا و قاب عکس های کوچک استفاده شوند. قفسه های کتابها باید متناسب با اندازه و شکل اتاق مطالعه باشد پس یا دقت آنها را انتخاب کنید.

 

3)مبلمان اتاق مطالعه:

سعی کنید برای این فضا یک کاناپه راحت که امکان استراحت کردن و خوابیدن روی آن وجود داشته باشد انتخاب کنید. برای سهولت بیشتر میتوانید از مبلمان دوکاره که قابلیت تبدیل شدن به تخت را نیز دارد استفاده کنید بدین ترتیب شما میتوانید روی آن مطالعه کرده و از استراحت روی آن لذت ببرید. از انتخاب مبل بزرگ با رنگ روشن پرهیز کنید و به یاد داشته باشید مبلمان چوبی برای اتاق مطالعه با هر طرحی به راحتی همخوانی دارد. گام بعدی انتخاب میز مناسب است شما ممکن است برای قرار دادن کامپیوتر یا لپ تاپ خود در یک فضای مناسب به یک میز نیاز داشته باشید بسته به نیاز خود یک میز مناسب انتخاب کنید. در نهایت یک میز کوچک برای صرف نوشیدنی تعبیه کنید این کار فضای آرامی را برای مطالعه در اختیار شما قرار می دهد. ارتفاع صندلی نیز باید مناسب ارتفاع میز و قد افراد باشد بهتر است صندلی هایی که ارتفاعشان قابل تنظیم است استفاده کنید.

 

4)چراغ مطالعه:

استاندارد بودن نور و ارتفاع آن به مطالعه سالم کمک شایانی میکند.قبل از انتخاب چراغ مطالعه ارتفاع میز و پهنای آن را اندازه بگیرید سپس هنگام خرید ارتفاع چراغ را اندازه بگیرید و دقت کنید که با اندازه میز متناسب باشد. چراغ های پایه کوتاه برای میزهای با وسعت کم مناسب اند. هرچه ارتفاع پایه چراغ بلندتر باشد محیط بیشتری را روشن می کند و به همین نسبت چراغ های پایه کوتاه مساحت کمتری را روشن میکنند. باید در نظر داشته باشید که در هنگام نشستن روی صندلی نور چراغ تا روی شانه ها باشد یعنی قسمت انتهایی حباب و پارچه کلاهک چراغ باید در امتداد خط گونه باشد تا نور پراکنده شده چشم را اذیت نکند به این ترتیب هنگام مطالعه نور به صورت کامل روی کتاب پخش می شود. بجز این بهتر است برای استفاده از چراغ مطالعه مقدار وات لامپ را بدانید. توصیه میشود برای مطالعه از لامپ های 150 واتی استفاده شود. پیش از خرید چراغ مطالعه هم حتما ارتفاع و سایز کلاهک چراغ را اندازه بگیرید تا لامپ چراغ از زیر آن مشخص نباشد. زمانی که لامپ از زیر کلاهک نمایان شود نور به خوبی به اطراف نمیتابد و سایه خود لامپ هم مشخص می شود. یک اصل مهم نور پردازی خلق کمترین سایه ها است هنگام مطالعه چرا که ایجاد سایه ها موجب خستگی چشم می شود. چراغ های مطالعه باید حدود 17 سانتی متر از منبع محیط کاری فاصله داشته باشد تا روشنایی این چراغها مفید واقع شود چون چراغ مطالعه فقط برای مطالعه کردن استفاده میشوند و تقریبا جنبه دکوراتیوی نیز ندارند پس بهتر است طوری انتخاب شوند که میزان ارتفاع آنها قابل تنظیم باشد و قابلیت چرخیدن داشته باشد.

 

5)مکان ثابت برای مطالعه:

مکان مطالعه باید ثابت باشد و این جای ثابت باید ترجیحا پشت میز باشد. مطالعه روی تخت یا زمین یا هنگام راه رفتن معمولا توصیه نمی شود.

 

6) نور اتاق مطالعه:

نور لامپ مهتابی زیاد مناسب مطالعه نیست و نور چراغ مطالعه نیز به تنهایی برای مطالعه کافی نیست.بهتر این است که این دو را ترکیب کنیم تا هنگام مطالعه ترکیب طیف زرد و سفید مانع خستگی چشم ها شود.ضمنا هنگام مطالعه توصیه می شود پیرامونتان نیز روشن باشد نه اینکه فقط محلی که درس میخوانید روشن باشد.

 

7)دمای اتاق مطالعه:

دمای استاندارد برای مطالعه حدود 25 درجه است. طوری که بتوانید با لباس راحتی در اتاق باشید ولی اگر سرمایی هستید بهتر است لباس مناسبتری بپوشید.  واتاق را زیاد گرم نکنید چون یکی از عوامل حواس پرتی و ایجاد خواب آلودگی گرمای زیاد اتاق مطالعه است.

 

8)دکور اتاق مطالعه:

دکور اتاق هرچه ساده تر و ثابت تر باشد بهتر است بعبارت بهتر دائما دکور اتاق خود را تغییر ندهید. سعی کنید به یک وضعیت عادت کنید و چیزی که تداعی کننده خاطره خاصی است  در اتاقتان نصب نکنید مثل عکس یا پوستر یا مجسمه ای که شما را یاد چیزی بیاندازد. رو به دیوار قرار بگیرید و درس بخوانید چون هر قدر فضای دیدتان محدودتر باشد حواستان کمتر پرت می شود.

 

9)خانه برتر از کتابخانه:

بهترین جا برای مطالعه خانه است ولی اگر به هر دلیلی نمیتوانید رد خانه در س بخوانید به کتبخانه یا فرهنگسرا بروید. فقط توجه داشته باشید که در کتابخانه بجای مطالعه وقتتان را تلف نکنید و صرف امور دیگر نباشید.

  

10) تغذیه برای  مطالعه:

- پيش از مطالعه از صرف غذاهاي چرب و سنگين خودداري كنيد و سپس ساعتی پس از صرف غذا مطالعه نماييد چون پس از صرف غذاي سنگين ، بيشتر جريان خون متوجه دستگاه گوارش ميشود تا به هضم و جذب غذا كمك كند و لذا خونرساني به مغز كاهش مي يابد و از قدرت تفكر و تمركز كاسته ميشود . همچنين غذاهاي آردي مثل نان ، و قندي قدرت ادراك و تمركز را كم ميكند و نوشابه هاي گازدار هم همينطور هستند.

 

11) زمان مطالعه:

زمان مطالعه هم خیلی اهمیت دارد زیرا مطالعه یک امر ذهنی است هر وقت که احساس کردید آمادگی دارید شروع به مطالعه کنید . به طور معمول صبح هها زمان مناسبی برای مطالعه است زیرا مغز به اندازه کافی استراحت کرده و برای یادگیری دروس تخصصی این زمان مناسب است .

 

12) مدت مطالعه:

 نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است . بهترین مدت مطالعه حدود 45 تا 60 دقیقه و سپس 15 دقیقه استراحت است ولی به طور کلی هر شخص متناسب با توانایی خود ، می تواند مدت مطالعه را تعیین کند . مدت زمان مطالعه خود را باید طوری تعیین کنید که بتوانید بیشترین میزان تمرکز حواس و یاد گیری را بدون ایجاد خستگی داشته باشید . برای یک مطالعه موفق و تنیجه بخش ، بهتر است دروس مشابه پشت سر هم خوانده نشود زیرا مطالعه کردن دروس مشابه باعث تداخل در یادگیری و ایجاد خستگی ذهنی می شود

             

پایان



شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:34 ::  نويسنده : فرهاد وهابزاده       

هفت گام اساسي در برقراري ارتباط موثرهفت گام اساسي در برقراري ارتباط موثر

 

مقدمه :

يكي از ويژگيهاي انسان سالم و موفق، مهارت و توانايي برقراري ارتباط مؤثر و سازنده با ديگران است. آيا شما اين ويژگي را داريد؟ كسب اين مهارت مهم و ضروري در زندگي اجتماعي خيلي مشكل نيست. فقط بايد بخواهيد و تمرين كنيد. در اين نوشتار ما به هفت گام اساسي براي يادگيري اين مهارت اشاره مي كنيم.

گام اول: گوش دادن

 

درحالي كه به نظر مي‌رسد گوش دادن به ديگران بسيار ساده است، اما اگر شنونده فن گوش دادن را نتواند به درستي به‌كار ببندد ارتباط دچار مشكل مي شود. گوش دادن فقط شنيدن كلامي كه طرف مقابل به زبان مي آورد نيست، بلكه شامل برخي موارد به شرح زير است:

- اينكه گوينده كيست؟

- ديدگاه او نسبت به مسئله مطرح شده چيست؟

- چه مسائلي او را نگران مي كند، احساساتش چگونه است و چه انتظاري از ما دارد؟

علاوه به اينها يك شنونده موفق بخوبي مي تواند هماهنگي لازم بين ارتباط كلامي و غيركلامي برقرار نمايد، قادر است به كليه ژستها و حالات بدني گوينده توجه كند و خود نيز به هنگام گوش دادن از ژستها و حالات بدني مناسب جهت تاييد و اعلام درك طرف مقابل استفاده كند. او هيچگاه با خميازه كشيدن و يا با نگاه كردن به سرعت و به اطراف، نگاه خود را از گوينده نمي گيرد و دائما” درصدد است تا با تماس چشمي مناسب اين موضوع را به گوينده منتقل نمايد كه علاقمند است به حرفهاي او گوش دهد.

به خاطر داشته باشيد تا زماني كه شما به جاي تمركز و دقت در سخنان ديگران به افكار دروني خود گوش مي دهيد، قادر نخواهيد بود شنونده خوبي باشيد.

گام دوم: صريح و صادق بودن

 

صراحت و صادق بودن فرايندي است كه در ارتباطات انساني به شكل نامحسوس اما بسيار موثر نقش بازي مي كند. تاكيد ميشود اين فرآيند قابل ديدن يا شيندن نمي باشد. بلكه دو طرف درگير ارتباط، آن را  حس مي كنند.

اگر ارتباطي فاقد صراحت و صداقت باشد، بدون شك، يا قطع خواهد شد و يا به شكل مخدوش، مبهم و ناسالم ادامه مي يابد. اگر نتوانيم يا نخواهيم منظور خود را با صراحت بيان نماييم طرف مقابل به اشتباه مي افتد و به حدس و گمان متوسل مي شود و از واقعيت دور مي گردد.

به خاطر داشته باشيم ابهام و عدم صدات در ارتباطات انساني سرمنشاء بسياري از مسائل و مشكلات در ارتباطات فردي است.

گام سوم: همدلي و همدردي

اغلب ما زماني كه با يكديگر ارتباط برقرار مي كنيم همواره افكار، آرزوها ، تمايلات، نگرانيها و ترسهاي خود را آشكار مي سازيم.  بدين جهت نياز داريم كه ديگران اولا” درك درستي از ما داشته باشند و ثانيا” با ما در زمينه نگرانيها، ترسها و مشكلاتمان همدلي و همدردي كنند. همدردي تلاشي است براي درك و فهم دنيازي ذهني طرف مقابل. براي همدلي بايد بتوانيم خود را جاي ديگران بگذاريم و از دريچه چشم آنها نگاه و احساس كنيم. در همدلي شما مي توانيد سخن طرف مقابل را تكرار كنيد تا بداند كه شما منظور او را دريافته ايد. مثال: دوستتان به شما مي گويد: هم اتاقي‌ام اعصاب من را خرد كرده است به هيچ وجه نمي توانم او را تحمل كنم، با استفاده از طرز رفتار همدلانه مي توانيد به او بگوييد: ( مثل اينكه از دست او خيلي عصباني هستي، اين طور نيست؟ )

به خاطر داشته باشيد كه در برخورد همدلانه مجبور نيستيد در جهت موفقيت با طرف مقابل خود حرف بزنيد. به جاي آن با تكرارصحبت او احساساتش را تصديق كنيد. در ضمن لازم نيست در مقابل حرفهاي طرف مقابل قضاوت و نتيجه گيري كنيد. نكته قابل ذكر اينكه ميان همدلي و همدردي تفاوت وجود دارد، در همدردي شنوندنه سعي مي كند با احساسات و عواطف گوينده همنوايي داشته باشد. بدين معني كه خوشحال شدن به خوشحالي او و متاسف شدن به ناراحتي او منجر مي شود ولي همانطور كه اشاره شد در همدلي، شما الزاما” درصدد تاييد و موافقت با طرف مقابل خود نمي باشيد.

همدلي و همدردي هر دو در تداوم ارتباط نقش بازي مي كنند، با اين تفاوت كه در همدلي نقش منطق قوي‌تر از احساس است و شنونده با همدلي به خوبي به حرفهاي گوينده گوش ميدهد تا بتواند براي حل مسئله به او كمك كند، ولي در همدردي صرفا” با تخليه هيجانات و عواطف منفي به او كمك مي كند.

گام چهارم: حفظ آرامش و احترام به طرف مقابل

ما اغلب در ارتباطات خود با ديگران درصدد ارزيابي آنها برمي آييم و گاه فكر مي كنيم يا بايد نظرات و احساسات آنها را رد كنيم و يا به نوعي (مستقيم و غيرمستقيم) نظرات و احساسات خودمات را به آنها تحميل نماييم. ارتباطاتي كه بر پايه اين روش شكل مي گيرد  غالبا” تداوم نمي يابد و هر دو طرف درگير در ارتباط را دچار مشكل مي سازد. همانطور كه قبلا” نيز اشاره شد، ما بدين دليل با يكديگر ارتباط برقرار مي كنيم تا از طريق آن به حل مسائل و مشكلات، رفع تضادها و تعارضات، رد و بدل كردن اطلاعات ، درك بهتر خود و رفع نيازهاي اجتماعي دست يابيم، در روابطي كه (( ارزيابي ديگران )) عنصر اصلي آن مي باشد نه تنها اهداف مذكور تحقق نمي يابد، بلكه آرامش لازم در ارتباطات انساني نيز از بين مي رود. بايد به خاطر داشته باشيم همه ما مي‌خواهيم ديگران با نظرات ما موافقت  كنند و يا حداقل به افكار و احساسات ما احترام بگذارند و آنها را تاييد كنند، زير عقايد و نظرات ما براي خودمات كاملا” اهميت ندارند، اگر در ارتباط با ديگران اين تصور پيش آيد كه به نظرات آنها احترام نمي گذاريم، ارتباط روند مناسب و هدفمند خود را طي نمي نمايد.

در نظر گرفتن اين نكته كه اغلب مردم مانند ما فكر نمي كنند، احساس نمي كنند و به روش خود به دنيا نگاه مي كنند بسيار اساسي است.

گام پنجم: مخالفت نمودن به شيوه مناسب

 

اگر بتوانيم بپذيريم كه ديگران مانند ما نيستند آن وقت مي توانيم به شيوه مناسب با نظرات و عقايد آنها كه به نظر ما صحيح نيستند مخالفت كنيم. به عبارت ديگر بدون بحث و جدل مخرب كه غالبا” همراه با بلند كردن صدا، داد و فرياد، خشم و غضب است مي توانيم به نتيجه مناسب دست يابيم. يكي از مناسب‌ترين شيوه‌ها براي مخالفت كردن با نظرات و عقايد ديگران روش خلع سلاح است. در اين روش، فرد در سخنان طرف مقابل حقيقتي را پيدا مي كند (حتي اگر با مجموعه سخنان او موافق نيست ) و سپس در مقام موافقت و تاييد آن حرف مي زند.. اين روش بر طرف مقابل تاثير آرام بخش عجيبي مي گذارد.

ممكن است روش خلع سلاح را نپذيرد ولي جدل، بي فايده و هميشه بي سرانجام است، با اين شيوه در واقع شما پيروز از بحث خارج مي شويد و طرف مقابل نيز احساس پيروزي مي كند و با آمادگي بيشتري به حرفهاي شما گوش مي دهد.

مثال: همكلاسي شما مي گويد: اصلا” حرفهاي تو را قبول ندارم! پاسخ شما: بله حق باتوست، ما هميشه نبايد دربست و به صورت صددرصد حرفهاي ديگران را نپذيريم.

بايد به خاطر داشت كه لحن پاسخ شما نيز مهم است. اگر پاسخ تحقيرآميز باشد اين روش اثر مطلوب را نخواهد داشت.

گام ششم: خودشناسي و افزايش آگاهي

شناسايي دنياي ذهني ديگران، همدلي و همدردي كردن با آنها و يا به نتيجه رسيدن بحثهاي ما با ديگران نيازمند خوشناسي و تلاشي براي افزايش اطلاعات و آگاهيهاي خود جهت شناسايي ديگران و محيط زندگي است.

آگاهي از نقاط قوت و ضعف، ترسها، اميال،‌ آرزوها و نيازهاي خود و پذيرش صادقانه آنها، كمك مي كند ويژگيها و وخصوصيات ديگران را واقع بينانه‌تر ببينيم و آنها را بپذيريم.

در خودشناسي پاسخ دادن به سئوالاتي نظير پرسشهاي زيركمك كننده است:

-دوست دارم دوستان و افرادي كه با آنها ارتباط نزديك دارم چه ويژگيهايي داشته باشند؟

-آيا مي توانم رابطه صميمانه و بدون قيد و شرط را با ديگران برقرار نمايم؟

-از درگير شدن در يك رابطه دوستانه چقدر لذت ميبرم؟

-ميزان تعهد من در ارتباطات اجتماعي چقدر است؟

-در مواقع ضروري چقدر مي توانم به دوستانم كمك كنم؟

-آيا در دوستي و ارتباط با ديگران پيش قدم مي شوم؟

-زماني كه مسئله يا  مشكلي در ارتباط با ديگران پيدا مي كنم چگونه عمل مي كنم؟

-آيا انتظارات من از ديگران واقع بينانه است؟

بايد به خاطر داشت خوشناسي و افزايش آگاهي مستلزم صرف وقت، صبوري و تلاشي در جهت تغيير ويژگيهاي منفي خود است. علاوه بر عوامل فوق كمك گرفتن از افراد متخصص نظير روانشناسان و مشاوران نيز ضروري است.

گام هفتم: شناسايي افكار تحريف شده

اكثر ما در ارتباط با ديگران در چارچوب افكار خود و احساسات از پيش تعيين شده و كليشه‌اي خود رفتار مي كنيم. در بسياري از اين افكار، تصوير صحيحي از واقعيتها موجود نمي باشد. بدين معني كه ما در فرآيند پردازش اطلاعاتي كه نسبت به ديگران داريم دستخوش خطاي شناختي مي شويم. براي روشن‌تر شدن مطلب مثالي بيان مي كنيم:

آيا تاكنون براي شما پيش آمده است كه سايه يك شيء مثل يك تكه چوب باريك و بلند يا ريسماني را روي ديوار به شكل مار ببينيد؟ مطمئنا” همه ما در طول زندگي بارها تجربياتي از اين دست داشته‌ايم به اين قبيل تجربيات در علم روانشناسي احساس و ادراك، (( خطاي حسي )) گفته ميشود.

سيستم شناختي ما نيز بعضا” دچار خطا و تحريف ميشود. اين خطاها را روانشناسان شناختي (( تحريف شناختي يا خطاي شناختي )) مي نامند. تحريفهاي شناختي مثل آينه و يا دوربيني هستند كه اشكال را به همان گونه كه هستند بازنمايي نمي‌كنند، بلكه شكلهاي عجيب و غريب و نادرستي را نشان مي دهند.

تحريفهاي شناختي در ارتباطات انساني مشكلات فراواني ايجاد مي‌كنند، لذا بايد آنها را شناخت و در جهت تصحيح آنها گام برداشت. در اينجا به برخي از مهمترين تحريفهاي شناختي همراه با مثال اشاره مي كنيم.

مثال: يكي از همكلاسي‌ها را در دانشكده مي‌بينيد و سلام مي كنيد، اما او جواب سلام شما را نمي دهد و بي تفاوت از كنار شما مي گذرد.

در اين حادثه: ذهني كه دچار تحريف و خطاي شناختي است، امكان دارد به يكي از شيوه‌هاي زير اين رفتار را تعبير و تفسير نمايد.

-او چقدر خودخواه و مغرور شده است ( پيش داوري )

-حتما” من كاري كرده‌ام ( شخصي سازي )

-هميشه ديگران را ناديده مي گيرد ( تعميم مبالغه آميز )

-رابطه‌ام را بايد با او قطع كنم ( نتيجه گيري و يا تصميم گيري شتابزده )

همانطور كه مي بينيد، هر كدام از شيوه‌هاي مذكور به نوعي منجر به قطع يا مخدوش شدن ارتباط ما با ديگران ميشود، در حالي كه شايد مسئله اساسي، عدم توان ما در پردازش اطلاعات صحيح و مبتني بر واقعيت باشد، كه باعث بوجود آمدن اين مسئله شده است.

بايد به خاطر داشت زير بناي تحريفهاي شناختي باورهاي غيرمنطقي است. براي شناسايي اين دسته باورها و مبارزه با تحريفهاي شناختي علاوه بر آگاهي، كمك گرفتن از افراد متخصص نظير روانشناسان بسيار كمك كننده است.

سعي مي كنيم اين گامها را به خاطر بسپاريم، آنها را به كار بنديم تا بتوانيم روابط اجتماعي موثر و مستحكم تري با ديگران برقرار كنيم

****

منبع : مقاله " هفت گام اساسي در برقراري ارتباط موثر " -تهيه کننده : زهره استوار: كارشناس مركز مشاوره دانشگاه تهران- انتشارات : معاونت دانشجويي و فرهنگي مركز مشاوره دانشجويي- وزارت علوم، تحقيقات و فناوري

 



شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:23 ::  نويسنده : فرهاد وهابزاده       

چگونه محبوب دیگران شویم؟  
 
  تمام انسانها در هر موقعیتی دوست دارند محبوب و مورد احترام دیگران قرار گیرند.  
 
     
 
 
 
 
   
 
 
چگونه محبوب دیگران شویم؟  
 
 
 
 
     
 
   
 

تمام انسانها در هر موقعیتی دوست دارند محبوب و مورد احترام دیگران قرار گیرند.محبوب دیگران قرار گرفتن بهترین انگیزه برای شاد و امیدوار زیستن است.همه آدم ها حق دارند دیگران را دوست داشته باشند و چنان نیک با دیگران برخورد کنند که دیگران نیز از روی رغبت و علاقه ایشان را دوست بدارند.هیچ لذتی بالاتر از این نیست که دیگران به آدم عشق بورزند و نگران و منتظر وی باشند.ولی بدست آوردن چنین مقامی نکاتی چند به شرح زیر را می طلبد:

۱) چنان باشید که دیگران با دیدن شما احساس شعف و آرامش کنند، هرگز از بخشیدن دیگران نادم و کیفر دیدن آنان خرسند نباشید.

۲) از خطاها و لغزشهای دیگران بدون منت در گذرید.

۳) هرگز معایب دیگران را به رخشان نکشید، محرم و صندوقچه اسرار دیگران باشید.

۴) صبور و بردبار و باگذشت باشید.

۵) هر نوع خوبی و نیکی به دیگران را از افراد خانواده خود و اقوام و همسایگان نزدیک شروع کنید.

۶) هرگز از دیگران غیبت و بدگویی نکنید و هرگز اجازه ندهید در حضور شما از دیگران غیبت و بدگویی کنند.

۷) همیشه در این اندیشه باشید که به دیگران خوبی کنید.

۸) دوستدار دیگران باشید و دوستی خود را در عمل به اثبات برسانید.

۹) در مصایب و گرفتاریهای دیگران شریک باشید، وقتی دیگران مریض می شوند به عیادتشان بروید.

۱۰) در برخورد با دیگران جدی، گرم، نیک رو و خوش اخلاق باشید، در سلام گفتن و احوال پرسی، پیش قدم باشید.

۱۱) در قول خود به دیگران خوش وعده و صادق و وفادار باشید، در رفتار و گفتار رک و صادق باشید.

۱۲) از تحقیر شخصیت و آبروریزی دیگران جلوگیری کنید.

۱۳) تلاش کنید با افراد بیشتری ارتباط دوستانه و سالم داشته باشید.

۱۴) مرتب و منظم و خوش پوش باشید و دندانهای سفید و دهان خوش بو داشته باشید.

۱۵) در مناسبت های ملی و مذهبی شادی بخش، به دیگران هدیه و کارت تبریک بدهید.

۱۶) در حد توان، حتی به کسانی کمک کنید که از شما انتظار ندارند و به آنانی توجه کنید که به شما توجه نمی کنند.

۱۷) به ارزش ها و آداب مورد احترام مردم احترام بگذارید، شادکامی ها و موفقیت های خود را با دیگران تقسیم کنید.

۱۸) در موقعیت های متفاوت سازگار و انعطاف پذیر باشید، در همه حال با دیگران عادلانه و منصفانه و احترام آمیز رفتار کنید.

۱۹) در برخورد با دیگران از واژه های محبت آمیز و محترمانه استفاده کنید.

۲۰) ایرادهای دیگران را دوستانه و دلسوزانه و محرمانه، فقط به خودشان بگویید.

۲۱) خوبی هایتان در مورد دیگران بدون منت و بی چشم داشت باشد.

۲۲) در حفظ دوستان خود و افزودن به تعداد آنان کوشا باشید.

۲۳) یک دنیا دوست در قلب انسان همان قدر جا دارد تا یک دشمن، بنابراین تلاش کنید حتی یک نفر هم از شما ناراحت و دل آزرده نباشد.

۲۴) در برخورد با دیگران، پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک را رعایت کنید.

۲۵) هرگز افراد را با اسامی و القاب غیرواقعی آنان مورد خطاب قرار ندهید، بطور مثال کسی که دکتر یا مهندس و ...نیست او را با این عناوین صدا نکنید چون در این صورت وی تصور خواهد کرد که شما او را مسخره می کنید.

۲۶) حقیقت گو باشید حق گفتن حد معین و مشخصی دارد که با در نظر گرفتن آن هم خودتان احساس راحتی و آزادی خواهید کرد و هم به دیگران به سوی شما جذب خواهند شد و تلاش کنید حقیقت را از موضع عشق و ایمان و اخلاق رشد یافته بگویید نه از موضع قدرت و ترس و تظاهر...

۲۷) خود واقعی باشید خودتان را به همان شکل که هستید قبول کنید و در موقعیت های متفاوت شخصیت یکسان داشته باشید، ما این چیزی که اکنون هستیم، به جهت انتخابهایی بوده که در زندگی مان انجام داده ایم.قبول این مسأله به ما قدرت و عزت نفس می دهد تا بتوانیم باز انتخابها و اقدامات مثبتی را صورت دهیم.

۲۸) در زمان حال زندگی کنید اگر در حال زندگی کنید، می توانید فرد یا چیزی را در حال به طرف خود جذب کنید نه در گذشته و آینده.

۲۹) سعی کنید همیشه با انرژی باشید اگر با انرژی و با نشاط باشید انجام هر کاری برایتان مقدور است.اما اول باید با گسترده کردن دامنه ارتباطات خود، بالا بردن استانداردها و حل مشکلات گذشته موانع را از پیش پای بردارید.تا خود آماده جذب دیگران نباشید آنان خودبخود جذب شما نمی شوند و به سراغتان نمی آیند.

۳۰) بر پیروزی فایق آیید بیشتر ما بدین باوریم که اگر ما پیروز شویم، دنیا به ما باخته است و برعکس.این نمی تواند نظر درستی باشد، سعی کنید مسایل و پیروزی ها را از زاویه های گوناگونی نگاه کنید که تمام افراد می توانند در یک مورد موفق شوند.

۳۱) سعی کنید به دیگران ببخشید بخشیدن در واقع گرفتن است و در بخشیدن است که همه ی ما چیزی برای اهدا کردن داریم و شما همیشه بخشنده باشید نه گیرنده.اگر چیز زیادی برای بخشیدن ندارید، تلاش کنید مهارتهای دیگری بدست آورید.

۳۲) در مورد خطا و اشتباهات خود با شجاعت از دیگران عذرخواهی کنید.اما علی(ع)در این باره می فرماید:در برابر خطاها وکارهای بد خود از دیگران عذرخواهی کنید و مطمئن باشید که این کار به عزت و اعتبار شما خواهد افزود.هر چیزی که برای خود نمی پسندید برای دیگران هم مپسندید.و آنچه برای خود می پسندید برای دیگران نیز بپسندید.

۳۳) خودخواه و بی نیاز از دیگران باشید خودخواه از این نظر که سعی کنید محتاج دیگران نباشید، نیاز از اعتبار و ابهت آدم می کاهد.سعی کنید چیزی که نیاز دارید، با قدرت و جدیت تمام بدست آورید بدون این که محتاج دیگران باشید و تا می توانید برای خود دوست، عشق، شانس و موقعیت خوب ذخیره کنید.

۳۴) هوشیاری و شناخت از دیگران را بالا ببرید جذابیت پدیده ای بسیار دقیق و ظریف است.تا زمانی که نتوانسته اید هوشیاری و شناخت خود را درباره خویشتن، اطرافیانتان و نحوه تفکرتان بالا ببرید.قادر نخواهید بود آنچه می خواهید بدست آورید.

۳۵) انسانهای بزرگوار کسانی هستند که درصددند به هر طریق ممکن خنده ای بر لب افتادگان و درماندگان و بیچارگان و ...نشانده و بار غمی و ...از دوش آنان بردارند.



شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:20 ::  نويسنده : فرهاد وهابزاده       

تغییر عادت منفی به مثبت (از امروز مثبت باشیم)

http://www.radsms.com/wp-content/uploads/2010/07/+-and--300x168.jpg

کلمه ها عقاید شکل گرفته و افکار بیان شده هستند به عبارت ساده آن چه می گویی فکری است که بیان می شود. کلمه ها و اندیشه ها دارای امواجی نیرومند هستند که به زندگی و امورمان شکل می دهند.

اگر یک کارگر بی سواد بتواند یک اصطلاحی را در دنیا شایع کند؛ پس من و تو، ما و شما به طور حتم می توانیم استفاده از کلمه ها و اصطلاح های مثبت را در سطح کل ایران گسترش داده و انرژی مثبت را بین همه پخش کنیم..

امروزه ثابت شده که کلمات منفی نیروی منفی به سمت شخص می فرستند و او را به سمت منفی و بیماری سوق می دهند! به طور مثال وقتی به ما می گویند خسته نباشی دراصل خستگی را به یادمان می آورند و ناخودآگاه احساس خستگی می کنیم (با خودتان امتحان کنید) اما اگر به جای آن از یک عبارت مثبت استفاده شود نه تنها نیروی از دست رفته، ترمیم و خستگی جسم را از بین می برد بلکه نیروی مثبت و سازنده ای را به افراد هدیه می دهیم.

مثال:

به جای پدرم درآمد؛ بگوییم : خیلی راحت نبود

به جای خسته نباشید؛ بگوییم : خدا قوت

به جای دستت درد نکنه ؛ بگوییم : ممنون از محبتت، سلامت باشی

به جای گرفتارم؛ بگوییم : ‌در فرصت مناسب با شما خواهم بود

به جای دروغ نگو؛ بگوییم : راست می گی؟ راستی؟

به جای خدا بد نده؛ بگوییم : خدا سلامتی بده

به جای قابل نداره؛ بگوییم : هدیه برای شما

به جای شکست خورده؛ بگوییم : با تجربه

ادامه در لینک زیر

به جای مگه مشکل داری؛ بگوییم : مگه مسئله ای داری؟

به جای فقیر هستم؛‌بگوییم : ثروت کمی دارم

به جای بد نیستم؛ بگوییم :‌ خوب هستم

به جای بدرد من نمی خورد؛ بگوییم : مناسب من نیست

به جای مشکل دارم؛ بگوییم : مسئله دارم

به جای جانم به لبم رسید؛ بگوییم : چندان هم راحت نبود

به جای فراموش نکنی؛ بگوییم : یادت باشه

به جای داد نزن؛ ‌بگوییم : آرام باش

به جای من مریض و غمگین نیستم؛‌ بگوییم :‌ من سالم و با نشاط هستم

به جای غم آخرت باشد؛ بگوییم : شما را در شادی ها ببینم

به جای ببخشید مزاحمتون شدم؛ بگوییم : از این که وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم

به جای لعنت بر پدر کسی که اینجا آشغال بریزد ؛ بگوییم: رحمت بر پدر کسی که اینجا آشغال نمی ریزد

شما هم می‌توانید به این لیست مواردی رو اضافه کرده و برای دیگران بفرستید

وقتی بعد از مدتی همدیگر را می‌بینیم، به جای توجه کردن به نقاط ضعف همدیگر و نام بردن از آنها مثل:

چقدر چاق شدی؟،

چقدر لاغر شدی؟،

چقدر خسته به نظر می‌آیی؟،

چرا موهات را این قدر کوتاه کردی؟،

چرا ریشت را بلند کردی؟،

چرا توهمی؟،

چرا رنگت پریده؟،

چرا تلفن نکردی؟،

چرا حال مرا نپرسیدی؟” و ….

بهتر است بگوییم : “سلام به روی ماهت”، “چقدر خوشحال شدم تو را دیدم”، و …. عبارات دیگری که نه تنها بیانگر نقاط ضعف طرف مقابل ما نیست بلکه نوعی اعتماد به نفس را به مخاطبمان القاء میکند. البته اگر اصراری نداشته باشیم که حتماً درباره ی همدیگر اظهار نظر کنیم، وگرنه می‌شود که درباره ی موضوعات مشترک، البته در محوریت مثبت با هم صحبت کنیم.

 



شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:16 ::  نويسنده : فرهاد وهابزاده       

 اسرارو روشهای نفوذ دردلها

ازنامه هاي مشكل گشا چنين پيداست كه مشكل عده اي از مردم اين است كه نمي دانند روابط خودرابامردم بر چه اساسي بنا نهند تابه محبوبيت وعزيزي برسند اينست كه دراين مقاله درباره محبوبيت سخن مي گوئيم .اگر دلتان مي خواهد كه اطرافيان دوست تان داشته باشند وباهمنوعان خود روابط حسنه برقرارسازيد ويقين پيدا كنيد كه دوستتان دارند مقاله زير رابه دقت بخوانيد .اگر دلتان محبوبيت مي خواهد هيچ  خجالت نكشيد زيرااين يك نياز طبيعي آدميزاداست .ويليام جيمز روانشناس بزرگ امريكايي درجائي نوشته است كه (يكي از عميقترين وريشه دارترين انگيزه هاي آدميزاد اينست كه محبوب واقع شوند ومردم قدروآنهارابشناسند )اماميل به محبوب شدن گاه دورنيست مارادرمعرض خطر بگذارد بدين معني كه آنچنان به محبوبيت خودعاشق شويم كه براي بدست آوردن آن به وسايل نامبارك دست يازيم .مثلابه چاپلوسي بپردازيم ومجيزوتملق ديگران رابگوئيم وحتي ازاين هم فراتر رفته محبوبيت خودرابه قيمت تحفه هائي كه به افرادمي دهيم تامين سازيم .به صراحت بايد بگويم كه محبوبيت يك امرمادرزادي وارثي نيست البته بعيد نيست عده اي بيشتر ازسايرين آماده كسب محبوبيت باشند وليكن ديگران را نيز اگر بخواهند مي توانند بابذل مختصر كوشش به همان اندازه محبوب شوند .كساني كه محبوب مي شوند كساني خستندكه حاكم برروابط خودباديگران هستند ومااكنون به عوامل شش گانه راكه اگربدان عمل كنيد شمارادرخانه واداره ومدرسه محبوب خواهد ساخت يكي بعدازديگري تشريثح مي سازيم :

نخست -آنكه ظاهرآراسته دربسياري از مواردخيلي مفيد است وليكن دركارمحبوب شدن تاثيردردرجه اول نداردوحال آنكه اگر درتميزي لباس وآراستگي آن بكوشيد اين البته در محبوبيت وغزيزشدن شما موثراست زني كه مي خواهد محبوب شوهرش واقع شود مجبورنيست لباس فاخر بپوشد وبهترين وگرانترين عطرها وكرم ها رابه سروصورت خود بمالد بلكه اگر تميز ومرتب باشد باهمان لباس ساده خانه نيز قادر است عزيز شوهرش شود بي گامن يك شخص عالي مثل خورشيد نورافشاني مي كند وجامه كثيف يا موهاي ژوليده وپريشان وصورت ناشسته قادرنيست ازنورافشاني آن جلوگيري كند وليكن چه اصراري هست كه خورشيد تابان شخصيت خود را باابر ژوليدگي بپوشانيم ؟زيرا ظاهر مانبايد مخل تشعشع باطن ما باشد كه هيچ بلكه بايد به تلالو باطن وشخصيت درخشان ما كمك كند .بسيار اتفاق مي افتد كه از طرزلبا س پوشيدن افراد مي توان به شخصيت آنان پي برد ودر مثل درباره لاابليگري وبي ذوقي وياذوق وشم هنري وحالت خود نمايي انها بدرستي داوري كرد هيچكس نمي تواند منكر اين امر شود كه ظاهر كسان در روابط اجتماعي آنان موثر است .ودر عكس العمل ديگران نسبت به آنان تاثير مي كذارد .با همه آنچه گذشت نقش ظاهر درمحبوبيت چندان زياد نيست واهميت آن در اين است كه معاشران درنخستين وحله برخوردازروي ظاهر ما درباره ما داوري مي كنند واگر ظاهر ام زننده باشد ممكن است از ما داوري جوينده واين زحمت رتبه خود ندهند كه با وجود ظاهر ناخوشايندمان باما معاشرت كنند تا بعداپي به شخصيت جالب ما ببرند .

دوم -آنكه براي كسب محبوبيت به تبسم وشادي نياز داريم البته ناگفته پيداست كه رفتار ما بايد متناسب با مقتضيات واوضاع واحوالي كه در ان هستيم باشد .مثلا ماهيچوقت انتظار نداريم كه فلان رئيس اداره اي كه براي نخستين بار به ملاقاتش مي رويم قاه قاه باما بخندد وازاين قبيل .باري هركدام از ما مثل اين است كه در هر مقامي كه باشيم شرايطي در دور وبر خود پديد مي آوريم مثلا شرايط دوروبر بعضي از مردم ناخوشايند است وآدمي رامي گريزاند وبر عكس شرايط عده اي ديگر گيرا ودلچسب است .اگر دلمان مي خواهد كه محبوب بشويم بايد بكوشيم كه فضاي دوربر خود را گيرا جذاب سازيم مثل اهن ربايي كه دوروبرش همه چيز را به خود جلب مي كند وبراي اين كار بايد غرولند كردن پرهيز كنيم ودر اشخاص واشياواحوال به دنبال چيزهايي بگرديم كه موجب نشاط ما مي شود .داشتن كنجكاوي وحساسيت نسبت بدانچه مردم درباره ما فكر مي كنند وابراز علاقه واقعي در اين خصوص از جمله چيزهايي هستند كه ملال وخود خوري وساير عواملي راكه مخل ومزاحم نشاط خاطر ماست از ذهن مادور مي سازند .معناي وسيعتر نشاط وشادي اين است كه بچيزي علاقه داشته باشيم مثلا وقتي داريم نمايشي راتماشا مي كنيم وياباكسي مشغول صحبت هستيم وياداريم كاري مي كنيم ويابازي مي كنيم شوروشوق ماازناصيه ورفتار ما پيدا خواهد بود .شور وشوق ونشاط مزبور به اطرافيان ما منتقل مي گردد وميان ما وآنها رابطه اي برقرار مي سازد زيرااين ديگر به تجربه ثابت شده است كه ادمهاي پرشوروشوق بيش از افراد سردوبيحال كسان رابه خود جلب مي سازند .

سوم -آنكه فروتني يكي از شرايط اساسي كسب محبوبيت است كساني كه خودخواه هستند وپيوسته ارز برتريهاي خيالي خود حرف مي زنند وبدان مي بالند كمتر ممكن است مردماني محبوبي باشند .اين بدان معني نيست كهبراي محبوب شدن تا بدان جا خفض جناح وسكسته نفسي وفروتني راافراط كنيم كه به عزت نفس وغرورواعتماد به نفس ما لطمه واردآيد .بايد تاآنجا كه امكان دارد كارهائي راكه به ما محول شده است به خوبي انجام دهيم ووقتي كار خود رابه خوبي به انجام رسانديم به ان افتخار كنيم اما در عين حال بايد خود رااماده كنيم كه از ديگران چيز ياد بگيريم وباصلاح اشتباهات خود بپردازيم تا نتايج آينده كار ما بهتر شود ادمياني كه به واقع چيز دان هستند كمتر متكبر وخودخواه از آب در مي آيند .چون چنين كساني 

بهتر از هر كس مي دانند كه معلوماتشان در نتيجه با مجهولاتشان چه اندازه ناچيز است شعر معروف كه مي گويد:

(تا بدان جا رسيد دانش من                كه بدانم همي كه نا دانم )

در واقع وصف حال اين عده است هميشه به فكر چيز يادگرفتن باشيم يعني از گهواره تا گور .گوش دادن به حرف ديگران محاسن زيادي دارد زيرا اطرافيان ما وقتي ببينند كه ما به حرفشان گوش مي دهيم تا چيز ياد بگيريم حس خودخواهي شان تسكين مي يابد واين امر به محبوبت ما در ميان آنان كمك خواهد كرد .بنابراين بدنيست در طي معاشرتهايتان بكوشيد تا كسان رابصحبت كردن درباره اموري هدايت كنيد كه در آن خبره ومطلع اند .البته هر كدام ازما سليقه هاي خاصي دراين زمينه داريم وليكن فروتني احترام به آزادي عقيده ديگران وجرمي نبودن وحق حيات براي ديگران قايل بودن ازجمله چيز هايي است كه در هركسي بايد پيدا شود وريبائي گرائي خاصي خواهد داشت عوض آنكه به ديگران بگوئيد كه فلاني عقيده اش صددرصدغلط است بهتر است بگوئيد عقيده شما رافهميدم ولي فكر نمي كنيد 000چه رعايت ادب به كسب وجهه شما در افرادكمك خواهد كرد .از اينها گذشته اگر ميان مردم به منطقي بودن وخردمندي معروف شويد اين خود از وسايلي است كه شما رابه محبوبيت نزديكتر مي سازد .www.zibaweb.com

چهارمين نكته -اين است كه ديگران رابيازماييد وبگذاريد ديگران شما رابيازمايند .كمتر چيزي است كه بيش از حقه بازي ودوروئي موجب انزجار انسان از ديگران شود منظورم اين است وقتي كه حس مي كنيم فلاني قابل اعتماد نيست خيلي زود روابط خود رابااوقطع مي كنيم .محبوبيت ما زماني افزايش مي يابد كه دربين مردم به اين صفت معروف شويم كه پيوسته در فكر امتحان دادن وامتحان كردن معاشران خودهستيم .اشخاص مرتب دلشان مي خواهد كه ديگران آنها رابيازمايند البته چندان مطبوع نيست كه حس كنيد كسي دارد در خفارفتار وكردار وگفتارتان رابررسي مي كند .مردم معمولا از كساني بدشان مي آيد كه به آنان بد گمان باشند ودر معاشرت باآنان جانب صراحت رارعايت نكنند وحال آنكه اگربدانند كه داريم آزمايششان مي كنيم به ما علاقه مند مي شوند وبه محبوبيت ما افزوده مي گردد.به همين دليل نيز بايد خودمان رااشخاصي نشان دهيم كه ظاهر وباطنشان يكي است وچنين اشخاصي از هر امتحاني سربلند در مي آيند وذيلا طريق سه گانه اي را كه براي نشان دادن  صداقت لازم است شرح مي دهيم

 اول -گفتار وكردارمابايد باهم جوردربيايد يعني اگر قولي داديم ياادعايي كرديم بايد بدان عمل كنيم وباصطلاح خودمان واعظ غير متعظ نباشيم .پاره اي از مردم ياد كنم به وعده وفا مي كنند وياهيچگاه به وعده خود وفا نمي كنند البته اگر چنين اشخاصي به محبوبيت نرسند جاي شگفتي نخواهد بود .

دوم -اينكه صداقت ويكي بودن ظاهر وباطن مازماني برهمه آشكار خواهد بود كه بدانند پشت سرشان از آنها غيبت نمي كنيم يعني در غيابشان چيزي بگوييم كه در حضورشان نمي گوئيم .غيبت هر چند كه ممكن است از خبث نباشد وليكن دشمن شماره يك محبوبيت شماست .

سومين طريق -آنست كه اشخاص بايدبه رازداري شماايمان آورند وقتي كه از شما خواهش مي كنند كه رازشان رافاش نسازيد جداوصميمانه از اين كار خودداري نمائيد .اين بود راههاي سه گانه اي كه هر كسي مي تواند هم ديگران رابه مددآن يبازمايد وهم به ديگران اجازه بدهد كه اورابيازمايند .

چهارمين نكته -اين است كه تا آنجا كه برايمان مقدور است از تشويق ديگران مضايقه نكنيم چه بدين وسيله عوض آنكه خود رابسازيم به ساختن ديگران اقدام مي كنيم .وقتي كه ديگران رابه خودشان خوشبين ساختيم به ناچار انها رابه خودكمان نيز خوشبين ساخته ايم روشن تر بگويم وقتي كه مرتبا از ديگران انتقاد مي كنيم بالاخره به جائي مي رسيم كه انها نسبت به خودشان بدبين مي سازيم واين بد بيني سرانجام به خود ما بر مي گردد وبه محبوبيت ما لطمه مي زند .اين طبيعت  بشر است از آدمي كه از و به شدت انتقاد كند خوشش نخواهد آمد .در كتاب ايوب در توراتست كه يكي از برادرانش به اومي گويد(برادر سخنان حكيمانه توموجب شده است كه عده اي به خود خوشبين واميدوار شوند )مگر خود ما ازچنين كلمات حكيمانه اي در زندگي خصوصي خود سود نجسته ايم ؟پس اين به دست ماست كه باتشويق مردم به محبوبيت خود ونزدانان بيفزائيم چه يك سخن گرم واميد بخش نمي دانيد چه تاثير معجزه آسايي در التيام جراحات محرومان ودرماندگان ونوميد شدگان دارد.به مصداق :

تونيكي مي كن ودردجله انداز             كه ايزددر بيابانت دهد باز )

هر كمك فكري كه به ديگري بكنيد از فوايد ان برخوردارخواهيد شد .شكسپير براي كسب محبوبيت بهتر از اين نيست كه آدمي طوري مردم را تشويق كند كه آنها احساس نمايند بر اثر ملاقات بااو به زندگي اميدوار تر وقواي انساني خويشتن خوشبين تر شده اند .

پنجمين نكته -بالاخره اين است كه به مردم كمك كنيد ممكن است عده اي بگويند كه اگربه مردم كمك كنيم سوء استفتده خواهند كرد وليكن به اين بهانه نمي شود از كمك به مردم چشم پوشيد .فراموش نبايد كرد يكي از شرايط كسب محبوبيت اين است كه به مردم كمك كنيم وهم از انان كمك قبول كنيم .يكي از مشكلات كار اين است كه بعضي از مردم نه تنها از كمك هاي ما سوءاستفاده نمي كنند بلكه از پذيرفتن كمك نيز بيزارند .براي احتراز از اين مشكلات بايد به نحوي رفتار كنيم كه مردم تصور نكنند كه كا راه مي رويم تا به مردم كمك كنيم .بدنيست قصه مردسامري رااز تورات در اينجا نقل كنم :حضرت عيسي در جواب عده اي از مردم كه از اوسئوال مي كردند چگونه به مردم كمك كنيم فرمود :روزي مردمحترمي در بيابان بيت المقدس اسير دزدان شد ودزدان زخمي به او زده واورا كناري گذاشته پا به فرارگذاشتن عده ي زيادي از مردم كه پاره اي از آنها اهل دين نيز بودند از كنار او رد شدند بدون آنكه توجهي به اوكنند تا آنكه مردسامري كه هيچ داعيه اي هم نداشت از آنجا عبور مي كرد كه چشمش به آن مرد زخمي افتاد بيدرنگ به بيمارش همت گماشت ومرهمي برزخمش گذاشت (منظور حضرت مسيح اين بودكه آدمي هر وقت كه فرصت كمك پيش آيد بايد كمك كند نه اينكه كمك به ديگران راحرفه خود سازيم ) منبع: عقده هاي رواني . دكتر ايرج پور باقر. انتشارات آسيا

حمید رضا ترکمندی سایت زیباوب

*************************

چگونه جذاب باشیم ؟

چگونه جذابیت ، گیرایی و ماندگاری در قلب های دیگران داشته باشیم

همه ما علاقه‌منديم يادمان در دلهاي اطرافيان باقي باشد و اين تنها با سلاح خُلق خوش حاصل مي‌شود. هنگامي كه به خاطرات پررنگمان با آشنايان مراجعه مي‌كنيم افراد مهربان و خوش اخلاق از ماندگارترين شخصيت‌ها در ذهن و رحمان مي‌باشند. چنين ماندگاري در قلب‌ها آرزوي همه ماست و اين مهم به دست نمي‌آيد مگر آن كه از رموز آن آگاه باشيم‌.

يكي از مهمترين رازهاي رسيدن به آن جذابيت است و قبل از هر چيز بايد بدانيم كه جذابيت چيزي غير از زيبايي است‌. شخص مي‌تواند صورت زيبايي نداشته باشد اما بسيار جذاب باشد و هم چنين مي‌تواند بسيار زيبا باشد اما اصلاً جذابيت نداشته باشد. جذابيت و گيرايي يك ويژگي كاملاً اكتسابي است و به راحتي مي‌توانيم صاحب آن باشيم‌:

 ۱ - ظاهري آراسته داشته باشيد.
تميز و مرتب باشيد، هماهنگي و پاكيزگي شما، ناخودآگاه شما را جذاب مي‌كند. بعضي از افراد براساس تصوري اشتباه براي جذاب شدن به زحمت زيادي مي‌افتند و خود را به شكل‌هاي عجيب و غريبي درست مي‌كنند. مهمترين مسئله اين است كه مرتب و هماهنگ و در عين حال ساده باشيد. نامرتب بودن حتي حرفهاي قشنگ‌، مثبت و تأثيرگذار شما را ضايع مي‌كند. فرزندي كه هميشه پدر و مادر خود را آراسته و با ظاهري مرتب مي‌بيند، ظاهر آراسته فرد ناآشنا او را نمي‌فريبد. چون ممكن است جذب ظاهر آراسته كسي شوند كه تأثير منفي او از اثرات مثبتش به مراتب بيشتر باشد. 
     
۲ - بيشتر سكوت كنيد:
غالباً افراد به اشتباه براي اين كه جذاب‌تر شوند، بيشتر شلوغ مي‌كنند و به خطا مي‌روند. سكوت‌، يك تأثير ذهني و رواني بسيار قوي مي‌گذارد. در سكوت‌، فرد پيرامون خود خلاء ايجاد مي‌كند و هر خلايي‌، جذب را سبب مي‌شود. آنها كه بيشتر صحبت مي‌كنند و كمتر مي‌شنوند از جذابيت خود مي‌كاهند، حال آن كه سكوت و گوش دادن بيشتر به واقع شما را عاقل‌تر و قابل اطمينان‌تر معرفي مي‌كند و اين زمينه‌اي مساعد براي صميميت بيشتر است‌. سكوتي سرشار از اعتماد به نفس سرچشمه صميميت است‌. 
     
 
۳ - نرم و ملايم سخن بگوييد:
هنگامي كه نرم و ملايم صحبت مي‌كنيد افراد را جذب خود مي‌كنيد و به راحتي مي‌توانيد بر روي آنها تأثير بگذاريد. آدم‌هاي خشن و داد و بيدادي افراد مناسبي براي اطمينان كردن‌، نيستند. 
     
۴ - فرد محترمي باشيد:
بي‌احترامي به خود، به ديگران و بي‌احترامي و بي ادبي در كلام و رفتار همگي از جذابيت شما مي‌كاهد. شما بايد هم در ظاهر آراسته باشيد و هم در باطن وارسته‌. افراد مؤدب و متين و محترم بي ترديد جذابند و اين جذابيت از درون موج مي‌زند.
www.zibaweb.com
    محترم و مؤدب و باشخصيت باشيد، خواهيد ديد خود به خود جذاب مي‌شويد. 
    
۵ - زياد شوخي نكنيد اما بسيار تبسم كنيد:
شوخي فراوان از انرژي ذهني و جذابيت شما مي‌كاهد چرا كه شوخي فراوان به تدريج مرزهاي لازم بين افراد را از بين مي‌برد متبسم باشيد كه تبسم به چهره شما جذابيتي عميق و ژرف مي‌بخشد. در تبسم‌، سنگيني و متانت و جذابيت است‌. 
     
۶ - قاطعيت يعني جذابيت‌:
كساني كه شخصيت قاطعي دارند و هدفها و ارزش‌هاي معيني دارند، بي‌استثنأ مي‌توانند افراد جذابي باشند. زيرا شخصيت‌هايي جذاب و تأثيرگذارند كه بسيار مصمم هستند و اعتماد به نفس دارند. به دنبال اهداف مشخصي بودن و به آنها رسيدن اعتماد به نفس زيادي به ارمغان مي‌آورد و جذابيت از وجود چنين شخصي موج مي‌زند.  منبع :

 



شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:14 ::  نويسنده : فرهاد وهابزاده       

درست صحبت کردن را بیاموزید

 
 
 

امروزه بسیاری از نظریه پردازان و صاحب نظران علوم ارتباطات بر این عقیده اند که مهارت های ارتباطی نقش بسیار مهمی در موفقیت انسان چه در زندگی کاری و اداری و چه در زندگی شخصی آنان دارد.

 
 
     
 
 

 

   
 
 

درست صحبت کردن را بیاموزید

 
 
 
 
 
     
 
   
 

امروزه بسیاری از نظریه پردازان و صاحب نظران علوم ارتباطات بر این عقیده اند که مهارت های ارتباطی نقش بسیار مهمی در موفقیت انسان چه در زندگی کاری و اداری و چه در زندگی شخصی آنان دارد.

به جرات می توان ادعا کرد که یکی از مهم ترین دلایل شکست هایی که انسان در زندگی خود با آن مواجه می شود این است که قبل از اتخاذ تصمیم و مبادرت به انجام یک کار (انتخاب شغل، ازدواج، تربیت فرزند و امثال آن) سعی نکرده است که مهارت های ارتباطی و رفتاری لازم برای انجام آن کار را کسب کند. پژوهش های انجام شده حاکی از آن است که مهارت های لازم برای برقراری ارتباط موثر را می توان از طریق آموزش و تمرین یاد گرفت و البته کسب این مهارت ها چندان آسان به نظر نمی رسد، در برقراری ارتباط با دیگران چنانچه یکی از طرفین صحبت، پیام طرف مقابل را به خوبی دریافت نکند و نفهمد که منظور طرف مقابل از این پیام چه بوده، ارتباط برقرار شده بی حاصل بوده است.

درواقع می توان گفت ریشه بسیاری از سوءتفاهمات، رنجش ها و اختلافات و همچنین منشأ بسیاری مشاجرات، اختلافات و نزاع های خانوادگی، عدم وجود فهم متقابل در صحبت ها است، چراکه یکی از طرفین گفتگو یا بدتر از همه دو طرف گفتگو حرف یکدیگر را نمی فهمند و برداشت درستی از پیام های ارسال شده ندارند.

درست صحبت کردن و بیان متناسب یکی از مهارت های اساسی ارتباطی در برقراری یک ارتباط موفق و موثر می باشد. در بیان اهمیت این مهارت ضرب المثل های فراوانی در ادب فارسی وجود دارد. از آن جمله «تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد» یا «پسته بی مغز چو دهن باز کند رسوا شود.» و از همه معروف تر ضرب المثل قدیمی فارسی: «زبان سرخ، سر سبز می دهد بر باد

به راستی آیا تاکنون به چگونگی و شیوه صحبت کردن با دیگران فکر کرده اید؟

در حقیقت همه ما توانایی صحبت کردن را داریم، اما گاه لازم است برای ایجاد ارتباط یا استمرار ارتباطات خود مهارت های صحبت کردن را هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی ارتقا دهیم. برخی از افراد از صحبت کردن با دیگران طفره می روند یا نمی توانند به راحتی سر صحبت را با دیگران باز کنند و روابط موثری با دیگران داشته باشند.

روش های ساده ای وجود دارد که به شما کمک می کند تا بهتر با دیگران ارتباط برقرار کرده و مصاحبت و دوستی آنها را حفظ کنید، مثلا این که به صحبت های طرف مقابل علاقه نشان دهید، نظر مخالف و انتقاد خود را طوری بیان کنید که طرف شما ناراحت نشود، به نشانه های غیرکلامی وی بیشتر توجه کنید و مهم تر از همه این که سعی کنید در صحبت کردن مودب باشید.

چگونگی صحبت با افراد متفاوت

در مورد چگونگی صحبت کردن با افراد گوناگون و با ویژگی های متفاوت ابتدا باید در نظر داشته باشیم که طرف صحبت ما جزو کدامیک از گروه های زیر می باشد و بعد با استفاده از رهنمودهای ارائه شده بدانیم که با هریک چگونه صحبت کنیم.

۱) تحلیلگرها: معمولا تحلیلگرها تمایل به کمال گرایی دارند، به عبارت دیگر آنها دوست دارند همه چیز را درباره یک موضوع بدانند. اطلاعات و تصمیمات آنها معمولا دقیق و عاقلانه است و شاید به همین دلیل آنها در تصمیم گیری کند هستند. در ضمن آنها احساسات و عواطف خود را برای دیگران آشکار نمی کنند.

بنابراین در هنگام صحبت با تحلیلگرها می بایستی:

ـ قبل از شروع صحبت دقیقا بدانید که می خواهید درباره چه و چگونه صحبت کنید.

ـ صریح باشید و فقط درباره اصل موضوع صحبت کنید چرا که آنها از وقت تلف کردن بیزارند.

ـ هنگام صحبت با آنها دقیق و واقع بین باشید و به آنها فرصت بدهید تا بدانند که شما قابل اعتماد هستید.

ـ با آنها خودمانی رفتار نکنید، سعی کنید رسمی باشید و با صدای بلند نیز حرف نزنید.

ـ آنها را تهدید نکنید و سعی نکنید با چرب زبانی از آنها سوءاستفاده کنید.

۲) صمیمی ها: افراد صمیمی به مردم و دوستی با آنها خیلی اهمیت می دهند. احساسات افراد را درنظر می گیرند و سعی می کنند هرطور شده دیگران را ناراحت نکنند. در هنگام صحبت با این دسته از افراد سعی کنید:

ـ گفتگوی خود را با تعریف از آنان شروع کنید به آنان صادقانه علاقه نشان دهید و فورا سر اصل مطلب نروید.

ـ با آنان زیاد درباره آمار و اطلاعات صحبت نکنید چرا که خیلی زود از شنیدن این مسائل خسته می شوند و بحث را قطع می کنند.

ـ اگر با آنها مخالف هستید، مواظب باشید احساساتشان را جریحه دار نکنید.

ـ در حین صحبت با آنها خودمانی و غیررسمی باشید.

۳) بیانگرها: این افراد دوست دارند اوقات خوشی داشته باشند، پرحرارت و مبتکر هستند و به سختی می توانند افرادی را که مثل خود آنها نیستند، تحمل کنند. در هنگام گفتگو و تبادل نظر با بیانگرها به یاد داشته باشید:

ـ به آنها اجازه بدهید که از زمان گفتگو لذت ببرند و بخشی از زمان گفتگو را به مسائل دوستانه و آشنایی اختصاص دهید.

ـ در مورد اهداف آنها و آنچه خوشحالشان می کند، صحبت کنید.

ـ در حین صحبت با آنان سرد و بی احساس نباشید و برای آنان قانون وضع نکنید.

ـ از آنها بخواهید نظریات و عقاید خود را بیان کنند.

۴) سلطه جوها: سلطه جوها افرادی قوی، قاطع و نتیجه گرا هستند که گاهی اوقات نسبت به خودشان و دیگران جدی و سختگیر می باشند. این افراد معمولا احساسات خود را برای دیگران آشکار نمی کنند و از کسانی که وقت خود را با صحبت هایی بی فایده تلف می کنند نیز اصلا خوششان نمی آید. در هنگام صحبت کردن با این افراد نکات زیر را در نظر داشته باشید:

ـ فقط به اصل موضوع توجه کنید و درباره موضوعات متفرقه صحبت نکنید.

ـ به طور واضح و منطقی با آنان صحبت کنید.

ـ هنگام صحبت با آنها بی نظم و بی برنامه نباشید.

ـ سعی نکنید به آنها دستور دهید، چون مخالفت خواهند کرد.

ـ بعد از صحبت درباره موضوع اصلی، فورا آنها را تنها بگذارید.

در ذیل به پاره ای از نکاتی که به کارگیری آنها در صحبت کردن بسیار مهم می باشد، پرداخته می شود: به آهستگی و با ملایمت صحبت کنید. به طوری که شنونده به تمامی گفته هایتان گوش دهد و معنای صحبت هایتان را نیز متوجه شود. اکثر افراد خیلی تند و سریع صحبت می کنند و فقط در فکر این هستند که هم نظر و عقیده خود را مطرح کنند و هم نظر مخاطب را جلب کنند، غافل از این که بااین کار مخاطب نمی تواند جمله هایش را دنبال کند و نهایتا از صحبت کردن با وی خسته می شود. ملایم کردن صدا در بیان احساسات، هیجانات و حتی ترس نیز موثر واقع می شود و اگر همیشه با نرمی و ملایمت صحبت کنید، بهتر می توانید دیگران را متقاعد سازید و مخاطب نیز افکارش را بر گفتار شما متمرکز می کند.هرگز آن طور که خودتان می پسندید صحبت نکنید، زیرا ممکن است مایل باشید با صدای بلند صحبت کنید، اما شنونده از صدای بلند شما بیزار باشد. بنابراین باید بدانید که در چه محیطی با مخاطب صحبت می کنید و محیطی که در آن به سر می برید ساکت است یا شلوغ، با توجه به این مساله تن صدای خود را تنظیم کنید.همچنین هیچ گاه به صورت یکنواخت و پی در پی صحبت نکنید زیرا تن صدای شما در این حالت برای شنونده کسل کننده می شود. سعی کنید با خنده، لبخند، حالت تعجب، شوخی و... به آنچه که بر زبان می آورید شکل دهید.

نحوه صحبت کردن شما بیانگر میزان احساساتتان از آنچه می گویید می باشد به این معنا که وقتی شروع به صحبت می کنید، هرجمله ای که در صحبت هایتان به کار می برید، نشان دهنده احساسات شما از مساله مورد نظر می باشد و دیگران با شنیدن صحبت ها و عقاید شما نسبت به آن مساله، به احساسات درونی تان پی می برند. پس سعی کنید همیشه از کلماتی استفاده کنید که می دانید در نگرش و روحیه طرف مقابل اثر مثبت می گذارد و او را متقاعد می سازد.تعیین حد و حدود شخصی بسیار ضروری است. برخی از افراد در حین این که روابط خوبی با دیگران دارند و با آنان گرم و صمیمی هستند، اما اجازه نمی دهند که آنان در زندگی خصوصی شان مداخله کنند. با توجه به این مساله، سعی کنید هنگام گفتگو با دیگران، از مسائل خصوصی آنها که ارتباطی به شما ندارد، صحبت نکنید. اگر گوینده و شنونده، هر دو به این قانون ساده احترام بگذارند و در صحبت کردن حد و حدود خود را بشناسند همیشه از بودن در کنار هم و هم صحبتی با یکدیگر لذت خواهند برد.

توجه به این نکته نیز ضروری است که برقراری ارتباط با دیگران منحصر به ارتباط کلامی نمی شود و افراد در گفتگو با دیگران دانسته یا ندانسته پیام هایی را نیز به صورت غیرکلامی به مخاطب ارسال می کنند.

عواملی چون لهجه، طنین صدا، تاکید و تکیه کلام ها و عوامل غیرکلامی چون «چشم ها»، «حالت چهره»، «وضعیت قرار گرفتن بدن»، «حرکات و اشارات»، «تماس جسمی» و «طرز لباس پوشیدن و آرایش سر و صورت» در درک و فهم مخاطب از پیام های ما بسیار موثر هستند ولی متاسفانه بسیاری از افراد در صحبت هایشان، به این مسائل بی توجه هستند و تصور می کنند که درک و فهم طرف مقابل تنها از طریق پیام های کلامی حاصل می شود.توجه داشته باشید هنگام صحبت کردن استفاده از برخی کلمات برای افرادی که سطح درک پایین یا متوسطی دارند، صحیح نیست. تصور نکنید با استفاده از این گونه کلمات می توانید هوش و استعداد خود را نشان دهید.

استفاده از کلمات تزئینی و مبهم مختص افراد پرگوست، افرادی که زیاد صحبت می کنند، زیاد مثال می آورند و از کلمات ثقیل و سنگین استفاده می کنند، بتدریج، زمان و مکان صحبت را از دست می دهند، مخاطب را خسته و خود نیز اصل مطلب را فراموش می کنند. پس سعی کنید تا جایی که می توانید از جملات کوتاه، مختصر و مفید استفاده کنید تا هم ارزش صحبت تان را بالا ببرید و هم رابطه خود را با دیگران گسترش دهید.

کلام آخر

هیچ یک از ما با مهارت های برقراری ارتباط از مادر متولد نشده ایم، بر خلاف تصور اکثر افراد، مهارت های ارتباطی، کاملا آموختنی است و آگاهی از این مهارت ها به ما کمک می کند تا در برخورد با اشخاص مختلف اعم از پدر، مادر، همسر، فرزند، دوست یا همکار موفق تر ظاهر شوید.

GetBC(29);

چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:44 ::  نويسنده : فرهاد وهابزاده       

مديريت خانه، كارى تمام وقت است. متأسفانه در كشور ما اين فعاليت هنوز به صورت علمى تبيين و حوزه و اجزاى آن مشخص و شناخته نشده است.مديريت خانواده كارى مستمر است كه از والدين به خانواده و فرزندان آنها هم تسرى پيدا مى كند. درباره مديريت خانه سلسله مباحثى مطرح است كه به بخشى از آنها اشاره مى شود.
الف) اصول مديريت در خانواده
۱-برنامه ريزى زندگى براساس اهدافى كه شرع، عرف، اخلاق و عقل حكم مى كند.2 - در نظر گرفتن ابعاد مختلف اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى در برنامه ها.۳- اجراى اصل فعاليت هر عضو خانواده به اندازه توان و استفاده هر عضو به اندازه نياز.4- احترام به بزرگترها و توجه به كوچكترها.۵- ايجاد محيطى مناسب به منظور دستيابى به همكارى چندجانبه ميان افراد خانواده.6- تقسيم عادلانه كارها ميان افراد خانواده. 7- توزيع وظايف خانه ميان افراد و آموزش فرزندان براى انجام بهتر كارها به جاى انجام آن كار به وسيله پدر يا مادر.
ب) شيوه مديريت خانواده
طى دو قرن گذشته، علاوه بر شيوه مديريت سنتى، شيوه مديريت مشاركتى نيز مورد استفاده قرار گرفته كه نتايج خوبى داشته است.
وجود قوانين براى ايجاد انضباط در جوامع و گروه هاى انسانى لازم است. ولى در خانواده هايى كه قوانين بدون مشاركت اتخاذ مى شود، هميشه اعضا اين قوانين را تحميلى تلقى مى كنند. اگر مردم و گروه ها در وضع قوانين دخالت داشته باشند، آن را بهتر درك كرده، با انگيزه قوى ترى در اجراى آن مى كوشند و با ديده احترام به آن مى نگرند.
در خانواده هاى جديد، كودكان و نوجوانان، حكم انسان صاحب عقل و احساس را دارند. وقتى به افراد خانواده اين فرصت داده شود كه در تدوين قوانين و خط مشى خانواده مشاركت داشته باشند، آنان احساس بهترى نسبت به خود خواهند داشت.

ج) جلسات خانوادگى
به منظور اجراى يك روش مديريت مشاركتى، لازم است خانواده ها به صورت مرتب جلسات خانوادگى داشته باشند. اين جلسه ها يك گردهمايى منظم و برنامه ريزى شده با شركت همه افراد خانواده است تا در آن اعضا:
*حرف ها و درد دل هاى يكديگر را بشنوند.* كارهاى خانه را بين يكديگر تقسيم كنند.* شكايات خود را عرضه كنند.* اختلاف ها را برطرف كنند.* راه هاى جديدى براى حل مشكلات خانواده ارائه كنند.

د) مقررات شوراى خانواده
مقررات اين شورا مى تواند شامل اين موارد باشد:* همه افراد خانواده در شورا حق اظهار نظر دارند.* همه افراد خانواده در تصميم گيرى شريك هستند.* رياست اين شورا بايد دوره اى و در اختيار افراد بالغ باشد.* پدر، مادر و فرزندان بزرگتر، رياست آن را به ترتيب بر عهده دارند.* شورا بايد دستور كار داشته باشد و برنامه هاى آن از قبل نوشته شده باشد.* جلسات شورا بايد به طور مداوم تشكيل شود.* در مواقع اضطرارى، جلسات فوق العاده تشكيل شود.* حكم شورا بايد براى همه افراد خانواده لازم الاجرا باشد.
و) اجزاى برنامه ريزى در خانواده
اساسى ترين موضوع در تشكيل و بقاى يك خانواده، داشتن هدف مشخص است. هدف نقطه اى است كه كوشش ها براى رسيدن به آن صورت مى گيرد. هدف هاى يك خانواده در درازمدت، ادامه نسل و تعالى اعضا از لحاظ مادى و معنوى است. خانواده در راه رسيدن به اين اهداف اصلى، هدف هاى فرعى و مقطعى ديگرى از قبيل تربيت، آموزش و انتخاب همسر خوب و شغل مناسب براى فرزندان را نيز مدنظر قرار مى دهد.فعاليت هاى اقتصادى به منظور كسب درآمد كافى براى گذران زندگى فعلى و داشتن پس انداز براى ايام پيرى، از جمله هدف هاى مادى محسوب مى شود. در فرآيند دستيابى به اين اهداف خانواده بايد از اصول خاص كه در جامعه داراى ارزش و احترام است، پيروى كند



چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:40 ::  نويسنده : فرهاد وهابزاده       

Farhad.afg.loxblog.com

 

روشهاي تنظيم بودجه

بودجه دو طرف دارد : درآمد و هزينه . هر يك از اين دو طرف بايد با دقت بسيار و صحت هر چه بيشتر سنجيده شوند ؛ زيرا برآورد ارقامي كه پايه و اساس منطقي نداشته باشد نه تنها مفيد نيست ، بلكه مي تواند زيانبار نيز باشد .

چون بودجه نوعي برنامه است و بودجه نويسي نيز نوعي برنامه ريزي ، تا حد امكان بايد اين برنامه را استواري بخشيد ؛ از اين رو براي پيش بيني در درآمدها و برآورد هزينه ها روشهاي مختلفي ابداع شده است كه روز به روز از نظر علمي و فني به اهميت آنها افزوده مي شود .

با توجه به طبقه بندي هاي به عمل آمده از بودجه لازم است به روش تهيه و تنظيم بودجه نيز كه مبتني بر همان طبقه بنديهاست اشاره داشته باشيم .

در همين راستا روشهاي تهيه و تنظيم درآمدها و هزينه ها را به طور جداگانه تشريح مي كنيم :

 

 

 

روشهاي برآورد و تنظيم درآمدها

تجزيه و تحليل درآمدها مرحله اي اساسي در بودجه بندي است . حجم بودجه و برنامه هاي دولت بيش از آنكه متاثر از نيازهاي عمومي جامعه باشد ، انعكاس از درآمدها و منابع در دسترس است .

روش تهيه و تنظيم درآمد ( پيش بيني درآمد ) ، يعني پيش بيني چگونگي و محل كسب درآمد دولت . پيش بيني درآمدهاي دولت با توجه به اينكه مخارج دولتي در درجه اول ، تابع درآمدها و وضع مالي دولت است امري بسيار فني و دقيق است ؛ هر چند كه بايد در هر مورد با توجه به وضع خاص اقتصادي براي هر يك از منابع درآمد از چند روش به طور همزمان استفاده شود . پيش بينيها و برآوردهاي دولت صرف نظر از طبقه بندي هاي آنها به چهار روش ارائه مي شود كه عبارتند از : روش سالم ما قبل آخر ، روش حد متوسطه ها ، روش پيش بيني مستقيم و روش سنجيده منظم .

 

 

 

 

 

روش سال ما قبل آخر . در اين روش از بودجه سال مالي گذشته يعني سالي كه بلافاصله قبل از سال مالي جاري قرار دارد استفاده مي شود ؛ زيرا اجراي بودجه سال مالي جاري هنوز خاتمه نيافته است و برآورد درآمدها از آخرين بودجه اي كه اجراي آن خاتمه پذيرفته است گرفته مي شود . مثلاً براي پيش بيني درآمدهاي سال 1380 درآمدهاي تحقق يافته و قطعي سال 1378 مورد استفاده قرار مي گيرد . در اين روش كه در سال 1823 در فرانسه مورد عمل قرار گرفت ، براي پيش بيني درآمدهاي سال آتي درآمدهاي قطعي سال گذشته ملاك عمل قرار مي گيرد .

اين روش داراي مزايا و معايبي است .از محاسن اين روش آن است كه چون درآمدهاي سال قبل قطعاً وصول شده است ، بودجه ، تعادل و استحكام خواهد يافت . عيب اين روش نيز آن است كه در اين بين يك سال مالي فاصله دارد ؛ يعني در مثال فوق سال 1379 ناديده گرفته مي شود . علاوه برآن اوضاع و احوال اقتصادي هر روز تحت تاثير پديده هاي جديدي است كه با گذشته تفاوت دارد .

 

 

 

 

روش حد متوسطه ها . در اين روش حد متوسطه افزايش يا كاهش هر يك از انواع درآمدها را در يك دوره قبلي ( سه تا پنج سال ) به دست آورده است . بر اساس آن درآمد سال آينده را پيش بيني مي كنند .

روش سال ما قبل آخر با افزايش متوسط ، كه به روش حد متوسطه ها معروف است ، در سال 1883 در فرانسه مامور شد . مطابق اين روش حد متوسط افزايش درآمدها از سالي به سال ديگر در اختلال چند سال گذشته محاسبه مي شود و پس از به دست آمدن آهنگ آن ، درآمد سال ما قبل آخر اضافه مي شود .

مثلاً براي محاسبه درآمد دولت از ماليات هاي مستقيم در سال 1379 درصد تغيير درآمد قطعي دولت از منبع مذكور را طي سالهاي 1378 1369 محاسبه و سپس متوسط تحقيق را به دست مي آورند و با فرض اينكه رشد به دست آمده در سال 78-79 نيز تكرار خواهد شد درا/د سال 1379 را محاسبه مي كنند.

بدين ترتيب اگر مثلاً درآمد ماليات مستقيم به طور متوسط 10% افزايش يابد رقم 10% را به درآمد سال ما قبل آخر و سپس به درآمد سال جاري مي افزايند.  عليرغم متداول بودن اين روش در بسياري از كشورها ، چون اين روش با توجه به وقايع اقتصادي سالهاي قبل محاسبه مي شود تحقق آنها مورد ترديد است و استفاده از آن بدون اشكال نيست .

 

 

روش پيش بيني مستقيم . در اين روش كارشناسان با مطالعه و تجزيه و تحليل گرايشهاي اقتصادي ، مبالغ وصول شده درآمد در سالهاي قبل و ساير آمارها و اطلاعات ، اثر عوامل گوناگون را بر هر يك از انواع درآمدها در مدت محدودي از زمان مي سنجند .

و سپس با تكيه بر تخصص و تجارب خويش مبادرت به پيش بيني درآمد براي دوره آتي مي نمايند .

در اين روش كه عملاً پس از جنگ جهاني دوم اشاعه يافت اوضاع و احوال اقتصادي با استفاده از روشهاي آماري دقيقاً بررسي و با توجه به سياست هاي اقتصادي دولت درآمدها پيش بيني مي گردد .

روش سنجيده منظم . اين روش داراي فنون و فرمولهاي خاص است و پيش بيني درآمد بر اساس تجزيه و تحليل همبستگي و جمع آوري پرسشنامه هاي نمونه و غيره انجام مي شود . در تجزيه و تحليل همبستگي ، ارتباط ميان وصول ماليات ها و منايع مختلف درآمد در طي دوره يا دوره هاي معين اقتصادي مورد مطالعه قرار مي گيرد و سپس بر اساس آن و با توجه به پيش بيني وضع اقتصادي در دوره آتي ميزان درآمدهاي پيش بيني مي گردد . شايان ذكر است كه اين روش در سال 1952 در فرانسه جهت از بين بر دن خطاهاي فاحش روشهاي پيشين معمول گرديد . ضريب اشتباه اين روش تنها يك درصد بود .

از آنجا كه در اين روش از فنون آماري پيشرفته اي چون ضريب همبستگي ، سريهاي زماني و محاسبه كشش پذيري استفاده مي شود در كشورهايي كه در بسياري از زمينه ها با فقر يا نقص آماري مواجه هستند استفاده از روش برآورد مستقيم دشوار خواهد بود .در كشور ما در موارد عديده اين روش مورد عمل قرار مي گيرد و بايستي كارشناسان پيش بيني كننده درآمد در هر مورد با فنون فوق آشنايي كامل داشته باشند .

روشهاي برآورد هزينه ها ( طرف ديگر بودجه )

روش تنظيم بودجه متداول

بودجه متداول يا سنتي يعني بودجه اي كه در آن اعتبارات هر سازمان دولتي به تفكيك فصول و موارد هزينه مشخص مي گردد . در اين روش بودجه ريزي ، نوع و ماهيت هزينه ها نشان داده مي شود . ولي مشخص نمي گردد كه هر هزينه براي نيل به كدام هدف و يا براي اجراي كدام برنامه و يا فعاليت خاص انجام شده است .

يكي از علل اصلي استفاده گسترده از روش بودجه ريزي متداول ، سالها قبل از به كار گيري ساير روشهاي بودجه ريزي ، ارتباط نزديك اين روش با حسابداري دولتي و امكان اعمال كنترل بودجه مناسب در آن است ؛ زيرا در طبقه بندي اعتبارات بر حسب فصول و مواد ، براي هر يك از انواع مخارج جاري و سرمايه اعتباري معين تصويب مي شود تا هزينه هاي مربوط به كالا و خدمات خريداري شده در سال اجراي بودجه در محدوده اعتبارات مصوب انجام شوند .بديهي است هر اندازه اعتبارات مصوب به فصول و مواد هزينه بيشتري تقسيم شوند ، به همان ميزان انعطاف پذيري در اجراي بودجه و اختيارات موسسات دولتي در مصرف اعتبارات كاهش خواهد يافت و بر عكس ، تقسيم اعتبارات به فصول و مواد هزينه كمتر ، موجب انعطاف پذيري بيشتر در اجراي بودجه و وسيع تر شدن اختيارات مسئولان اجرايي خواهد شد در ايران تحولات بودجه اي در سنوات اخير صورت گرفته است و بودجه متداول تا سال 1343 ، كه بودجه در وزارت دارايي تهيه مي شد تنها روش بودجه ريزي بود .

همانطوركه اشاره شد در بودجه متداول بر خلاف بودجه برنامه اي و عملياتي هدفها و وظايف چندان روشن نيست؛ هر چند كه به طور غير مستقيم نوع هزينه مشخص است (مثل حقوق و دستمزد). اين طرز تهيه بودجه خطوط اساسي و روابط برنامه ها و هدفها را نشان نميدهد . مثلا اينكه اعتبار ماده مزبور براي چه عملياتي است، مشخص نيست . آنچه در بودجه متداول اهميت دارد ، عبارت است از سازمان و مواد هزينه . به عبارت ديگر كافي است كه مشخص كنيم بودجه كدام سازمان دولتي يا وزارتخانه اي تهيه مي شود و مواد هزينه آن چيست . بنابراين ، در اين بودجه فقط با دو نوع طبقه بندي سرو كار داريم.

تهيه كنندگان اين نوع بودجه نيازها و اطلاعات و ارقامي را كه مثلا از وزارت آموزش و پرورش و وزارت بهداشت و درمان و امثال آن جمع مي شود به صورت پول تقويم و در مقابل ، عناوين مواد هزينه را منظور مي كنند.     

در بودجه متداول برآورد هزينه معمولاً بر مبناي هزينه هاي قطعي سال ما قبل آخر و نيمه اول سال جاري به عمل مي آيد و تغييرات حجم كار در پيش بيني هزينه دقيقاً مورد بررسي قرار نمي گيرد . معذالك تصويب اعتبار در قالب موارد هزينه محدوديتي در خرج به وجود مي آورد و از اين رو همان طور كه اشاره شد هر قدر اعتبارات به موارد ريز بيشتري تقسيم شود قابليت انعطاف بودجه كمتر مي شود ؛ زيرا نقل و انتقالات اعتبارات از يك ماده به ماده ديگر داخل يك فصل يا بين فصول مختلف بودجه معمولاً فقط تا ميزان معين و تحت شرايط خاصي امكان پذير است .

مراحل تهيه و تنظيم بودجه متداول . مراحل تهيه و تنظيم بودجه متداول را مي توان به شرح زير بيان نمود :

1.شناسايي كامل وضع موجود دستگاه اجرايي .

-شناسايي كليه اموال و داراييهاي متعلق به وزارتخانه . شامل شناسايي كليه اموال و داراييهاي متعلق به وزارتخانه در حال حاضر و استفاده كامل از تمام آنها و در غير اينصورت علت عدم استفاده از آنهاست .

    -هزينه هاي دستگاه به تفكيك . هزينه هاي پرسنلي ،اداري ، سرمايه اي ، درصد هر يك از آنها به كل هزينه در سه سال متوالي ، پرداختهاي انتقالي و درصد آن به كل هزنيه را شامل مي شود .

    -اطلاعات مربوط به استخدام كاركنان . چون در غالب دستگاهها هزينه هاي پرسنلي رقم عمده اي است لازم است اطلاعات كافي را موارد زير تهيه شود : تعداد كاركنان موجود ، تقاضاي دستگاه در سال قبل ، علل نياز به كاركنان اضافي ، نوع استخدام از نظر تخصيص اعتبار مورد نياز ، بازنشستگان .

    -اطلاعات مربوط به درآمدهاي دستگاه . در تهيه بودجه دستگاهها نخست تنوع درآمدهاي آنها را مورد رسيدگي قرار مي گيرد .در رسيدگي به اين درآمدها بايد اين نكات مورد توجه و تجزيه و تحليل قرار گيرد : چه مقدار از درآمد عمومي دولت به وسيله دستگاه وصول مي شود و چه راههايي براي افزايش اينگونه درآمدها وجود دارد ؟ به مقدار افزايش در حجم عمليات دستگاه براي افزايش درآمد آن بايستي صورت گيرد و هزينه آن چقدر است ؟ در صورت امكان هزينه هاي اضافي مزبور با افزايش درآمد مقايسه گردد . همچنين لازم است بررسي گردد در آمدهاي اختصاصي دستگاه و علل افزايش يا كاهش آنها در سال بودجه نسبت به سال جاري چيست ، و چه درآمدهاي جديد را مي توان پيش بيني نمود كه قسمتي از هزينه هاي دستگاه را جبران كند ؟

اطلاعات در موارد ارز مورد نياز . در مورد هزينه هاي ارزي جمع آوري اطلاعات زير ضروري است :

    -مصرف ارز سال قبل به تفكيك كالا و خدمات .

    -تعهدات منتقل شده از سه سال به جاري تفكيك كالا و خدمات .

    -داشتن اطلاعات از امكانات ارزي كشور .

2. پيش بيني نيازها براي سال بودجه . پس از شناسايي وضع كلي بايد نيازها را براي سال بودجه پيش بيني كرد . نقص عمده بودجه متداول اين است كه چون بر خلاف بودجه برنامه اي و عملياتي هدف مشخص و روشني در آن وجود ندارد و بحث و تصميم گيريها بر اساس وضع موجود صورت مي گيرد در بررسي علت تغييرات به پاسخهاي ناقص و مبهم اكتفا مي شود . مثلاً هدف توسعه و افزايش پزشك در تهيه بودجه متداول مشخص نيست .

3-تبديل نيازهاي پيش بيني شده به ارزش پولي . در اين مرحله بايد ارزش پولي آنچه از نيازهاي مختلف پرسنلي و اداري و ساير موارد برآورد شده است با توجه به قوانين و مقررات ( مثل قوانين استخدامي و وضع حقوق و دستمزد ) ، تغيير قيمت و دستمزد ، امكانات جابه جا كردن و انتقال و نظاير آن برآورد گردد و در هر مورد به هر ماده يا جزء ماده و ريز ماده از هزينه هايي كه لازم باشد منظور شود . مجموع اين هزينه ها كه به صورت مواد هزينه و فصل تجلي مي كند بودجه وزارتخانه را به صورت متداول نشان مي دهد .

بودجه ريزي افزايشي

اين روش با شيوه تغييرات جزئي در تصميم گيري انطباق دارد . طبق اين روش ، براي تصميم گيري جديد به تصميمهايي كه قبلاً در زمينه مورد نظر گرفته شده مراجعه و با توجه به نيازهاي موجود ، تغييراتي جزئي در آنها داده مي شود . بودجه ريزي افزايشي براي اجتناب از مشكلات ناشي از كار عظيم و پر درد سر بودجه نويسي سالانه ابداع شده است . بدين ترتيب هر سال مجدداً از اول اقدام به كار پيچيده بودجه نويسي نمي شود ؛ بلكه بودجه ريزان با قبول بودجه سال گذشته توجه را روي تغييرات افزايشي متمركز مي كنند . در اين شيوه ، بودجه سال گذشته به عنوان پايه اي براي مصارف جاري فرض شده ، افزايش سالانه اي براي آن در نظر گرفته مي شود كه بستگي به روند تغييرات قيمتها ، تغيير حجم عمليات موجود ، تقبل وظايف جديد از طرف دولت و عواملي از اين قبيل دارد .

بودجه برنامه اي

بودجه برنامه بودجه اي است كه در آن اعتبارات سازمانهاي دولتي بر حسب وظايف ، برنامه ها و فعاليتهايي كه آنها بايد در سال مالي اجراي بودجه براي نيل به اهداف خود انجام دهند ، پيش بيني مي شود . به عبارت ديگر ، در بودجه برنامه اي مشخص مي شود كه دولت و دستگاههاي دولتي در سال جاري بودجه اولاً چه اهداف ، وظايف و مقاصد مصوبي دارند و ثانياً براي نيل به اهداف و مقاصد مذكور بايد چه برنامه ها ، عمليات و فعاليتهايي را با چه ميزان اعتبارات انجام دهند . پروفسور بركهد در مورد بودجه برنامه اي مي گويد :(( اگر بخواهيم  در دنياي فعلي بودجه را ابزار و وسيله كار مديران بدانيم بايد در تقسيم بندي مخارج ، هدف و غايت خرج را رعايت كنيم .))

در بودجه برنامه اي نيز مانند بودجه متداول از طبقه بندي اعتبارات بر حسب فصول و مواد هزينه استفاده مي شود . با اين تفاوت كه در بودجه متداول ، كل اعتبارات هر سازمان دولتي در فصول و مواد هزينه مختلف پيش بيني مي شود ، در صورتي كه در بودجه برنامه اي ، اعتبارات هر يك از برنامه ها و فعاليتها و طرحهاي سازمان دولتي در قالب فصول و مواد هزينه پيش بيني مي گردد .

لازم به توضيح است كه در بودجه برنامه اي برخي از كشورها ، فقط برنامه ها به فصول و مواد هزينه تقسيم مي شوند ، در حالي كه در برخي ديگر از كشورها فعاليتها و طرحها نيز به صورت فصول و مواد هزينه پيش بيني مي گردند . آنچه مسلم است آن است كه در نظام حسابداري دولتي كشورهايي كه از روش بودجه ريزي برنامه اي استفاده مي نمايند ، طبقه بنديهاي بودجه اي مذكور عيناً بايد در حسابهاي دولتي منعكس گردند . بنابراين هزنيه هاي هر وزارتخانه يا موسسه دولتي نيز بايد اولاً به تفكيك برنامه ها و فعاليتها و طرحهاي مورد اجرا در آن سازمان و ثانياً در داخل طبقه بنديهاي مذكور ، به تفكيك فصول و مواد هزينه نشان داده شوند .

بودجه برنامه اي ، همان طور كه از نام آن پيداست ، عمليات سازمان را به شكل برنامه كار تنظيم و در دسترس مي گذارد . اين نوع بودجه را اولين بار در سال 1949 كميسيون هوور عنوان كرد كه از طرف ترومن رئيس جمهور امريكا مامور بررسيهاي لازم جهت اصلاح مديريت در سازمانهاي دولتي شده بود .

مساله اساسي در تنظيم بودجه برنامه اي توجه به عملياتي است كه بايد اجرا گردد ، البته در بودجه برنامه اي وجود مواد هزنيه انكار نمي شود ؛ زيرا به هر ترتيب بايد دولت بداند چقدر براي هزينه هاي پرسنلي خرج مي كند ، چه مقدار لوازم و ماشين آلات مي خرد و امثال آن .

در روش بودجه برنامه اي مواد هزينه در داخل برنامه و يا فعاليت تهيه و تنظيم مي شود ( نه براي وزارتخانه به نحوي كه در بودجه متداول معمول است ) . به عنوان مثال فرض كنيد بودجه وزارت آموزش و پرورش در قالب مواد هزنيه آورده شود ، مثلاً بيان شود حقوق و دستمزد 100 ميليون ريال ، اجاره 40 ميليون ريال و هزينه هاي اداري 20 ميليون ريال ( جمع 400 ميليون ريال ) ؛ آنچه مسلم است اين رقم كل و حتي رقم تفكيكي مواد هزنيه نشان دهنده وظيفه و كار و برنامه هاي وزارت آموزش و پرورش نيست .

در بودجه برنامه اي به عنوان مثال ، اول آموزش و پرورش در نظر گرفته مي شود و سپس اين وظايف به نحوي طبقه بندي مي گردد كه به صورت برنا مه هاي مشخصي درآيد ؛ مثلاً گفته مي شود برنامه آموزش ابتدايي ، برنامه آموزش متوسطه حرفه اي و غيره . با اين طبقه بندي اولين قدم جهت بودجه برنامه اي برداشته مي شود . در مرحله بعد اعتبار مورد نياز هر برنامه جداگانه بر اساس مواد هزينه تهيه و تنظيم مي شود و بدين ترتيب ضمن اينكه هدف از اجراي هر برنامه مشخص و روشن مي شود مخارج لازم نيز جهت اجراي آنها برآورد و در بودجه منظور مي گردد . البته با توجه به اينكه وظايف دولتها در كشورهاي مختلف با هم اختلاف دارند ، انتخاب برنامه يا فعاليت جنبه قرار دادي دارد . به همين دليل ممكن است مثلاً آموزش در كشوري يك برنامه تلقي شود و در كشور ديگر فعاليتي معين كه جزئي از يك برنامه است . آنچه اهميت دارد اين است كه برآورد هزنيه از كوچكترين واحد تقسيم بندي شروع مي شود و مانند طبقه بندي عملياتي به شكل هرم است ؛ يعني مجموع هزينه هاي چند فعاليت هزينه يك برنامه ، مجموع هزينه هاي چند برنامه هزينه يك فصل و بالاخره مجموع هزينه هاي چند فصل هزينه امور را تشكيل مي دهد .

نظام بودجه برنامه اي علاوه بر اينكه وسيله شناخت ماهيت وظايف و عمليات را فراهم مي آورد ، امر تصميم گيري چه در مورد انتخاب برنامه ها و چه در باب اجرا و كنترل آنها را آسان مي سازد ؛ زيرا در بودجه متداول هنگام رسيدگي به بودجه ، ضوابطي جهت قضوات واقعي درباره آن وجود ندارد ، مثلاً اگر وزارت بهداري براي سال آينده درخواست صد واحد پول كند توجيه آن به صورت مواد هزينه حقيقي را نشان نمي دهد و برا ي كاهش يا افزايش آن دليلي وجود ندارد ؛ در حالي كه در بودجه برنامه اي به آساني مي توان ارتباط هزي

چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:35 ::  نويسنده : فرهاد وهابزاده       

 

برنامه ریزی منابع سازمان

 

چكيده :

با توجه به روند رو به گسترش جهاني شدن و افزايش رقابت در بازارهاي جهاني ، شركتها در سالهاي آينده ناگزير به پيوستن به بازارهاي جهاني خواهند بود و براي انجام اين كار وجود آمادگي لازم از جهات مختلف امري ضروري بنظر ميرسد .از مهمترين ابزارهاي مورد استفاده جهت كسب اين آمادگي ميتوان به عامل فناوري اطلاعات و ارتباطات اشاره كرد كه با استفاده از آن قادر خواهيم بود هر چه سريعتر اين مسير را طي كنيم .يكي از ابزارهاي مهم فناوري اطلاعات و ارتباطات كه نقش مهمي در يكپارچگي اطلاعات و عمليات موجود در موسسات داشته و نهايتا با استفاده از امكانات خاص زمينه را براي پيوستن به بازارهاي جهاني فراهم ميسازد ، سيستمهاي برنامه ريزي منابع سازمان يا ERP ميباشد كه در حال حاضر بعنوان يكي از اخرين ابزارهاي برنامه ريزي و مديريت در جهان مطرح ميباشد . اين سيستمها قادرند با بهره گيري از فناوري اطلاعات ، سيستم ها و عمليات موجوددر سازمانهارا يكپارچه كرده و در قالب يك پايگاه اطلاعاتي واحد در دسترس قرار دهند . در بررسي ادبيات تحقيق انجام شده در اين موضوع ، مهمترين نكته نرخ بالاي شكست و ناكامي در اجراي اين پروژه ها ميباشد ، اين تحقيق بمنظور تعيين فاكتورهاي مهم و موثر بر موفقيت يا ناكامي اين پروژه ها انجام شده است.

كليد واژه : سيستمهاي برنامه ريزي منابع سازمان ، سيستمهاي يكپارچه ، فناوري اطلاعات و ارتباطات

مقدمه :

با كوتاه شدن دوره عمر محصولات ، سازمانها قادر نخواهند بود در اين محيط رقابتي و همراه با تغييرات شديد در فناوري ، منابع زيادي را براي توليد محصولات جديد صرف نمايند و به عبارتي بايد به فكر استفاده بهينه از منابع باشند . بر همين اساس و در جهت استفاده بهينه از منابع سازمان ، مشكل اصلي مديران كمبود اطلاعات راجع به منابع سازمان نيست بلكه مسئله اصلي همان چگونگي استفاده از حجم زياد اطلاعات در سازمان ميباشد . امروزه استفاده از سيستمهاي اطلاعاتي كه يكي از دستاوردهاي فناوري اطلاعات در سازمانها ميباشد به يك ضرورت تبديل گشته و سازمانها را در جهت استفاده هر چه بيشتر از اين فناوري جديد كه بستگي به تفكر مديران ارشد سازمان و شناخت و درك آنان از اهميت اين سيستمها در امورسازمان دارد ، ترغيب خواهد كرد . فناوري اطلاعات به عنوان ابزاري قوي در جهت آمادگي سازمانها براي رقابت در عرصه جهاني و افزايش كارايي سازمان و همچنين تغيير ساختارسازمان از حالت هرمي و مقاوم در برابر تغيير به ساختار مسطح با سطوح كمتر مديريت و درجه بالاي تغيير و انعطاف پذيري مورد استفاده قرار خواهد گرفت . به عبارت ديگر فناوري اطلاعات در سازمانها با حذف فواصل زماني و مكاني با استفاده از سيستمهاي تحت وب ، شبكه هاي داخلي و خارجي و معماري مبتني بر Client/Server ، مديران را در جهت استفاده بهينه از منابع سازمان ياري خواهد كرد يعني هر شخص قادر است بر اساس حق دسترسي تعريف شده براي وي به اطلاعات مورد نياز خود دست يافته و بر اساس آن تصميم گيريهاي لازم را انجام دهد .

 با استفاده از فناوري اطلاعات سازمانها قادرند وظايف مختلف طراحي ، توليد و خدمات پس از فروش را بطور جداگانه و در نقاط مختلف دنيا انجام دهند و در هر زمان اطلاعات لازم و مورد نياز خود را بصورت Online دريافت كنند .براي پياده سازي چنين مكانيزمي استفاده از سيستمهاي يكپارچه كه قادر باشد تمامي واحدهاي سازمان از قبيل مالي، توليد ، انبار ، اداري ، عمليات و... را تحت كنترل داشته باشد ضروري بنظرميرسد . به چنين سيستمي كه بعنوان يكي از فرآورده هاو كاربردهاي فناوري اطلاعات در سازمانها به شمار ميرود و وظيفه برنامه ريزي منابع سازماني را برعهده دارد سيستم ERP[1] (برنامه ريزي منابع موسسه ) گفته ميشود . اين سيستم از يك بانك اطلاعاتي واحد تشكيل شده و همه بخشهاي سازمان از اطلاعات واحد موجود در اين بانك اطلاعات بطور مشترك استفاده ميكنند .منظور از يكپارچگي در اين نرم افزارها  استفاده اشتراكي دو يا تعداد بيشتري از برنامه هاي كاربردي موجود دراين سيستمها از اطلاعات يكسان ميباشد و كاربران سيستمها اين اطلاعات يكسان را همواره و در همه اين برنامه ها مشاهده و مورد استفاده قرار ميدهند .

 

 

فرآيند شكل گيري سيستمهاي ERP :

همانگونه كه ميدانيم واژه عمليات براي توصيف همه فعاليتهايي كه در رابطه مستقيم با توليد كالا و خدمات انجام ميشود ، بكار ميرود و مديريت عمليات نيز فرايند توليد كالا و خدمات را مديريت كرده و ارزش ايجاد شده را به مشتريان منتقل ميكند . بطوركلي فرايندهاي اصلي موجود در يك سازمان را ميتوان به پنج گروه اصلي تقسيم بندي كرد كه عبارتند از :

ü     فرايند توسعه : ازپيدايش يك ايده براي توليد محصول يا خدمتي جديدآغاز و تا مرحله نمونه سازي[2] آن محصول ادامه مي يابد .

ü   آماده سازي تسهيلات : اين مرحله از نمونه سازي محصول يا خدمت جديد تا تكميل مراحل طراحي ، ساخت و اجرا و تست محصول توليدي را شامل ميشود .

ü     فروش : شامل مطالعه بازار و نيازهاي آن تا دريافت يك سفارش از مشتري ميباشد .

ü   انجام سفارش : از مرحله دريافت يك سفارش  تا تحويل كالا و خدمت درخواست شده به مشتري و پرداخت مبلغ سفارش توسط مشتري را در برميگيرد .

ü   خدمات : از درخواست مشتري براي خدمات بعد از فروش تا رفع مشكل و راضي نگهداشتن مشتري طي دوره استفاده از محصول را شامل ميشود .

بر اساس اين نگرش نقش جديدي از مديريت توليد و عمليات ظهور پيدا ميكند كه  مديريت فرايند انجام سفارش از زمان دريافت سفارش از مشتري تا زمان تحويل كالاو خدمات درخواستي به مشتري و كسب رضايت وي را در بر ميگيرد . اين فرايند ، فرايندي يكپارچه است كه حوزه هاي مختلف سازمان ازجمله بازاريابي (ارتباط با مشتريان ) ، خريد(ارتباط با تامين كنندگان و پيمانكاران ) وعمليات سنتي توليد (مديريت منابع لازم براي توليد واقعي محصول يا خدمت ) را شامل ميشود . اين فرايندازپويايي بسيار بالايي برخوردار است زيرا سفارشات مشتريان هر لحظه و در مورد هر تركيبي از محصولات توليدي ممكن است از راه برسد . از سوي ديگر اين سفارشات بدليل عدم اطمينان و تغييراتي كه در طول زمان درفرايند دريافت مواد اوليه لازم از تامين كنندگان رخ ميدهد ، ممكن است با تغييراتي مواجه شود . بنابراين اين نقش كه در ادبيات مديريت توليد و عمليات تحت عنوان IPOM  يا مديريت سفارشات و توليد يكپارچه مطرح ميگردد ، بسيار مهم و حياتي به شمار ميرود .

 

در بيان اهميت مديريت سفارشات و توليد يكپارچه بايد گفت محيط دائما متغير امروزي كه در آن چرخه عمر محصولات بسيار كوتاه بوده و رقابت جهاني نيز بسيار شدت گرفته است ، سازمانها را مجبور ميكندكه براي بقا و دوام خود در اين محيط سياستها، استراتژيها وسيستمهاي اطلاعاتي لازم و مناسب را بكار گيرند . در برخي از صنايع مدلهاي جديد محصولات حتي هر يك يا دو سال يكبار وارد بازارميشوند و از سوي ديگر تكنولوژي و نيازهاي مشتريان نيز دائما در حال تغيير ميباشد . بنابراين در چنين بازارهايي انعطاف ، كيفيت ، قيمت و زمان ابعاد كليدي و اصلي هستند كه موجبات دستيابي يك سازمان به موفقيت و بقا را فراهم ميكنند .

براي برخورد موثر با چنين شرايطي رويكردهاي مديريتي جديدي درطول زمان توسعه يافته و بكارگرفته شده اند كه اين روشها در ادامه بطور گذرا مورد بررسي قرار ميگيرند :

2-3-1)فرايند مهندسي همزمان[3] : در فرايند توسعه محصول ، سازمانها با توسعه محصولات جديد ، نياز دائما متغير مشتريان را در زمان كوتاه و با بكارگيري فرايند مهندسي همزمان كه يك رويكرد پويا و يكپارچه در توسعه محصول جديد ميباشد ، برآورده ميكنند . اين شيوه رويكردي پويا ، منسجم و مبتني بر تيمهاي توسعه محصول جديد و شامل متخصصاني از حوزه هاي مختلف سازمان از قبيل بازاريابي (آگاه به نياز مشتريان و سطح انتظارات آنان ) ، مهندسان و طراحان ( آگاهي از چگونگي تبديل نيازهاي مشتريان به برنامه ها و رويه هاي توليد محصول) ، متخصصان عمليات و نگهداري ( آگاه به چگونگي توسعه يك محصول با كيفيت و موثر از نظر هزينه ) و... ميباشند كه با اهداف مشترك ، موجبات توسعه يك محصول جديد را فراهم مي آورند . چنين رويكردي را ميتوان در مورد فرايند ارضاي سفارش و نياز مشتريان بكار گرفت بطوريكه با يك عكس العمل سريع نسبت به بازار، با زمان تاخير بسيار كوتاه و جريان نقدينگي بهبود يافته در سازمان بتوان اين وظيفه را انجام داد .

2-3-2)توليد بهنگام[4] : استراتژي ديگر سازمانها براي مواجهه با اين محيط جديد ، پذيرش فلسفه هايي از جمله توليد بهنگام است كه مبتني بر موجودي در جريان با حجم كم ، آموزش كاركنان براي دستيابي به انعطاف نيروي كار و انعطاف بالاي ماشينها و تجهيزات براي تغيير از يك محصول به محصول ديگر در زمان بسيار كم ميباشد . اما اين روش در همه سازمانها و صنايع نميتواند موفق عمل كند و موفقيت آن بستگي به نوع صنعت ، تكنولوژي مورد استفاده و رقابت موجود در بازار خواهد داشت .

 

2-3-3)روش مورد استفاده ديگر در بهبود فرايند انعطاف پذيري عمليات ، مبتني بر اصل پارتو[5]  ميباشد كه بر اساس آن فقط تعداد محدودي از منابع در سازمانهاي توليدي داراي ظرفيت محدود و در نتيجه انعطاف كم ميباشند . بنابراين مديريت بايد بر روي منابع محدودو نقاط گلوگاهي(Bottlenecks) تمركز كند و ظرفيت موجودرا به بهترين روش براي حداكثركردن عملكردكل سازمان بكارگيرد . اين رويكرد تحت عنوان[6]DBR  در سال 1986 شكل گرفت كه بعدها با عنوان "تئوري محدوديتها"[7] توسعه يافت .

 

2-3-4)رويكرد ديگر، تقسيم سازمانهاي توليدي بصورت تعدادي سلول بود كه هر يك از اين سلولها درتوليد تعداد محدودي از محصولات مشابه تخصص داشتند . اين روش تحت عنوان تكنولوژي گروهي[8](GT )  شناخته ميشود و مبتني بر اين فرضيه است كه ميتوان با مديريت يك واحد عملياتي كوچكتر ، عملكرد بهتري را بدست آورد . در اين روش همه تجهيزات و نيروي انساني مورد نياز براي انجام فرآيند انجام سفارشات مشتريان را در يك محل منتقل ميكنند تا محصولاتي ازيك خانواده را توليد كنند . مشكل ايجاد شده در اين روش انتقال تجهيزات و سخت افزار مورد نياز به يك محل مشخص و جابجايي مجدد آنها هنگامي كه خانواده محصولات تغيير ميكند ، ميباشد .

 

2-3-5)روشهاي ديگري همچون توليد چابك[9] ، CONWIP[10]

چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:30 ::  نويسنده : فرهاد وهابزاده       

نقش فرهنگ سازمانی بر مدیریت مشارکتی

 

مقدمه

 تغییرات تکنولوژیک، جهانی شدن اقتصاد، رشد انتظارات مصرف کننده، توجه آنها را به کیفیت برتر در محصولات و خدمات، خلاصه پویایی محیط که سازمانها را احاطه کرده، بر عملیات و مدیریت آنها تاثیرگذار بوده و هست. یکی از پیامدهای این مسئله بهبود یکی از مفاهیم سنتی در ادبیات مدیریت یعنی مدیریت مشارکتی است. هدف مقاله حاضر، بررسی امکان اجرای موثر مدیریت مشارکتی با تمرکز بر یکی از ابعاد بنیادی موردنیاز یعنی حضور یک فرهنگ سازمانی مناسب برای این شیوه مدیریت ازطریق تحلیل تئوریک است. هدف ما بررسی این مسئلـــــه است که کدامیک از عناصر تعیین کننده در شکل گیری فرهنگ سازمانی در زمان اجرای موفقیت آمیز مدیریت مشارکتی به طور مثبت یا منفی اثرگذار خواهند بود و درنتیجه آیا فرهنگ به وجود آمده از این عوامل پایه ای صحیح در راستای چنین اجرا و پیــــاده سازی خواهدبود؟

  مدیریت مشارکتی

 شرایط جدید خارجی، بر تواناییهای لازم در کار و به همین ترتیب برسازمان کار موثر است. کانتر (KANTER) تاکید دارد که رقابت، سازمانها را به پذیرش ساختارهای نو و استراتــــژی های منعطف تر وادار می سازد.

 به علاوه، این صحنه شدید رقابت نیازمند یک خلاقیت بزرگ است و شرکتها باید از طریق آگاهی پرسنل، از اهمیت نقششان در سازمان و آمادگی آنان برای فعالیتهای نوآورانه امکان بروز خلاقیت را فراهم سازند. در این چارچوب است که ایده مدیریت مشارکتی معنی پیدا می کند.

 از آن زمان که نوشته ها و اظهارنظرات راجع به سرپرستی دموکراتیک و مدیریت مشـــارکتی بانظمی خاص از دهه ۳۰ انتشار یافته اند این یک مفهوم تازه نیست. درخلال این ادبیات به مفاهیم بی شماری نظیر مشارکت، مدیریت مشارکتی، استنباط تعهد، درگیری یا توانمندی برمی خوریم. در این مقاله، مشارکت، مدیریت مشارکتی و توانمندسازی را مترادف درنظر خواهیم گرفت. با این فرض که استنباط، اشتغال و تعهد کارکنان درهریک از مفاهیم قبلی گنجانده شده باشند.

 مشارکت و مدیریت مشارکتی یعنی درگیر شدن کارکنان در فرایند تصمیم گیری، دعوت از همه افراد به تفکر استراتژیک و قبول مسئولیت فردی برای کیفیت کار و تولیداتشان، حمایت و پاداش رفتار کارکنان که از دید آنها لحظه به لحظه ارباب رجوع را ارضا و عملکرد سازمان را بهبود می بخشد. در هر حالت، مدل مشارکتی، نظارت اصلی بر سازماندهی تربیت و راهنمایی کارکنان، همچنین خودکنترلی را مستثنی نمی کند.

 عناصر اولیه پایه ای جهت مدیریت مشارکتی عبارتند از: تسهیم اطلاعات مربوط به مسائل کسب وکار و نتایج آن، جبران خدمت برای آن نتایج، دانشی که به افراد اجازه درک و سهیم شدن در آن نتایج را می دهد و داشتن قدرتی که آنها را در تصمیم سازی یاری رساند. اسپراتیزر عنصر پنجمی را به این چهار عنصر اضافه می کند و این نکته را به اثبات می رساند که موقعیت برای کسی که در آن کار می کند معنی دار است. (۱)

 اثرات سودمند فراوانی به مدیریت مشارکتی نسبت داده شده است. علی رغم وجود متون تئوریک در ارتباط با این گونه مزایا، نتایج و شواهد اندکی دردست است که بیانگر اثر تجربی آنها باشد.

 به طورکلی مطالعاتی که درجهت به اثبات رساندن وجود رابطه میان مشارکت ونتایجی چون بهره وری، انگیزش و رضایت صورت گرفته اند درنهایت به این نتیجه می رسند که این رابطه جنبه مثبت چندانی ندارد. بی آنکه بخواهیم مطالعه خاصی را تفسیر کنیم مایلیم نمونه های تحقیقی را از ۱۰ محقق که اثرات مفید این سبک مدیریت را تایید می کنند بیان داریم.

 سازمانهایی که سعی در اجرای مدیریت مشارکتی دارند تحت تاثیر مجموعه ای از عوامل جانبی هستند که بر این سبک مدیریت ونتایج آن موثر است. هرنل (HERNEL) مـــــی گوید تــــوسعه مدیریت مشارکتی می تواند بسته به ۲ نوع عوامل ساختاری هم به آرامی و تحت کنترل یا سریع و با استقبال بالا، صورت گیرد. اولین گروه مربوط است به محیط سازمان. دسته دوم عوامل، که اثرگذار است خصوصیات داخلی هستند، بویژه ارتباط میان استراتژی ساختار، فرهنگ و رفتارها، ساشکین (SASHKIN) عوامل داخلی معینی جون ارزشها، نگرشها، طرح کار و فرهنگ سازمان را برمی شمرد.

 توجه ما در ادامه فرهنگ سازمانی با هدف بررسی کردن نقطه مشترک و تلاقی فرهنگ سازمانی بر مدیریت مشارکتی متمرکز خواهدبود. سپس عوامل تعیین کننده فرهنگ سازمانی را مورد تجزیه وتحلیل قرار می دهیم. بدین ترتیب می توانیم تشخیص دهیم که فرهنگ چگونه می تواند سبک مدیریت مشارکتی را تحت تاثیر قرار دهد.

  فرهنگ سازمانی، عوامل تعیین کننده

 مشاجرات و بحثهای فراوانی دررابطه با تعریف فرهنگ وجود دارد. این مقاله دیدگاه شاین (SCHEIN) را که معتقد است مفهوم فرهنگ باید به عمیق ترین سطح مفروضات و عقاید اساسی مشترک بین تمامی اعضای یک شرکت اطلاق گردد، دنبال می کند. وی اضافه می کند که برخی مفروضات و عقاید به طور ناخودآگاه عمل کرده درحالی که تعبیر اصلی دیدگاهی است که شرکت از خود و محیط پیرامونش دارد. آنها پاسخهایی هستند که گروه توسط حل وفصل مشکلات حیاتی در مفهوم خارجی آنها ومسائل یکپارچگی داخلیش آموخته است. این نویسنده همچنین می گوید که آن گروهها تاثیرکافی به منظور معتبر شناخته شدن را اعمال کرده اند. درنتیجه، آن پاسخها را به عنوان راه درست درک کردن تفکر و لمس مشکلات به اعضای جدید آموزش داده اند.

 حال بر تعریفی که توسط منگوزاتو (MENGUZZATO) ارائه شده تاکید می کنیم زیرا بسیار کامل و واضح به نظر می رسد. او و همکارانش فرهنگ بازرگانی را به عنوان مجموعه ای از ارزشها، اعتقادات رایج، نگرشها، ایده ها، آرزوها، منطقها، استعدادها و موارد دیگر مشترکی میان همه یا حداقل عده زیادی از اعضای سازمان (از مدیریت عالی تا سطح عملیاتی) درنظرگرفته اند. این مسئله تلویحی، نامعلوم و غیررسمی است. فرهنگ نشأت گرفته از تلفیق فرهنگهای موثر در شرکت نظیر فرهنگهای بیرونی یا فرهنگهای کلان است که با سمبلها، افسانه ها و آداب، معرفی ومشخص می گردد. به کمک ویژگی تلفیق و یکپارچه سازی، فرهنگ بازرگانی رفتــــارهای شخصی را هماهنگ می سازد و به طور ضمنی سیستم قوانین و آرایش نیرو را تقویت می کند، فرهنگ و ساختار توأماً تقویت می شــــوند و تصمیمات و فعالیتها را شکل می دهند و بدین منوال بر میزان مشارکت ممکن در شرکت تاثیر می گذارد.

 پیشتر، آنچه که از فرهنگ سازمانی دریافتیم را بیان کــردیم، عــــوامل تعیین کننده در شکل گیری (۲) فرهنگ را تجزیه وتحلیل خواهیم کرد یعنی بنیانگذاران، تاریخچه، فرهنگ کشورملی و همچنین صنعت مربوطه که در ادامــــه، ما را قادر به درک این مسئله می سازد که چطور فرهنگ سازمانی اثر خود را بر اجــــرای موثر مدیریت مشارکتی اعمال می کند.

 بنیانگذاران، رهبران و مدیران: مؤسسان شرکت فرهنگ آن را از تلفیق عقـــاید ارزشهای خود به وجود می آورند که در گذر زمان به مقوله استوارتر بدل خواهدشد و به شکل گیری فرهنگ سازمـــانی رایج و معروف آن منجر می شود. بنــــــابراین، می توان گفت که در به وجود آمدن فرهنگ سازمان احساسات و عملکردهای مؤسسان آن موثر است، پس فرهنگ ارزشها، چشم انداز آتی آنان را همچون شخصیتشان منعکس می سازد.

  تاریخچه:

 پیشینه مشترک یا زمان کنش متقابل یکی از عناصری است که بر پدیدآمدن و توسعه فرهنگ تاثیرگذار است. این تاثیر همچنین تـــوسط گیرتز (GEERTZ) به عنوان عامل تعیین کننده تشریح شده است. اعضا باید در یک دوره زمانی به حدکافی در جهت بسط و توسعه ارزشهای مشترک و رویارویی با تعارضات، در تعامل وکنش با یکدیگر باشند. زمان یادگیری شیـــوه های مناسب عملکرد، حل و فصل مشکلات و یادگیری و خلق ارزشهای فرهنگی سازمان را مقدور و ممکن می سازد. فرهنگ در طول دوره عمر شرکت، در آن به امانت سپرده شده است. فرهنگ نتیجه تاریخچه شرکت است که در آن نمایان شده است.

  فرهنگ ملی: فرهنگ ملی به دو دلیل بر فرهنگ سازمان اثر دارد. نخست بدین دلیل که افرادی در سازمان با فرهنگ شخصی اشان که متأثر از فرهنگ ملی است حضور دارند، زیرا مردم در نقاط مختلف دارای فرضیات، ارزشها و آداب فوق العاده متنوعی هستند. همچنین فرهنگ ملی یک اصل سازمانی محوری است از این بابت که پرسنل چگونه یک احساس کاری را توسعه می دهند. به چه ترتیب به آن گرایش دارند و روشی که انتظار می رود بدان عمل کنند. ثانیاً علاوه بر این اثر غیرمستقیم، فرهنگ ملی یک اثر مستقیم نیز بر فرهنگ سازمانی دارد.

 مادامی که با فرهنگ ملی سروکار داریم صحبت راجع به یک نویسنده یعنی هافشتد (HOFSTEDE) اجتناب ناپذیر است، کسی که کارش را به عنوان کاملترین اثر در این زمینه یافتیم چونان که در متون نیز به دفعات ذکر شده است.(۳) در این زمینه او ۵ موردی که فرهنگ را در یک سطح ملی متمایز می گرداند را معرفی می کند، که در ادامه به بحث راجع آن خواهیم پرداخت.

  فاصله قدرت: به عنوان درجه ای که هریک از افراد یک کشـــور انتظار و قبول دارد، قدرت به طور نابرابری توزیع شده تعریف گشته است. این مورد راجع به شیوه ای صحبت می کند که افراد بشر در مقابل نابرابری در ارتباط با ظرفیتهای ذهنی و فیزیکشان، موقعیت اجتمـــــاعی و ثروتشان عکس العمل نشان می دهند.

 فاصله قدرت، همانگونه که توسط استیفن و گریر (STEPHENS & GREER) بیـــان شده، می تواند از ابعاد گوناگون سازمان مانند شیوه مدیریت یا فرایند تصمیم گیری تاثیر پذیرد. نیومن و نولن (NEWMAN & NOLLEN) در کار خود ابراز می دارند که فاصله قدرت، سلسله مراتب رسمی، درجه تمرکز و میزان مشارکت در تصمیم گیری را تحت تاثیر قرار می دهد.

  جمعگرایی در برابر فردگرایی: هافشتد می گوید فردگرایی به جوامعی مربوط است که ارتباطات میان افراد آن ضعیف است. برخلاف آن، جمعگرایی به اجتماعاتی مربوط است که افراد از بدو تولد در گروههای متحد جذب شده اند این گروهها در طول زندگی فرد به منظور حفظ و حمایت آنها در تقـــابل برای یک وفاداری بی شک و چون وچرا دوام می یابند.

 این جنبه بر مسائلی مانند اهمیت دادن به روابط همچون گروه کاری تاثیر دارد. بدین ترتیب فردگرایی در سازمانها با حضور استقلال فردی، مسئولیت پذیری فردی در قبال نتایج و جبران خدمات (حقوق و پاداش) در سطح فردی نمایان می شود. درحالی که جمعگرایی بر اتحاد واحد کاری و جبران خدمت و پرداخت برپایه تیم ها یا گروهها استوار است.

  صفات زنانه در برابر صفات مردانه(۴): به اعتقاد هافشتد، صفات مردانه به اجتماعاتی مربوط است که نقشهای جنسیت اجتماعی کاملاً متمایز است (یعنی، مردان متکی به نفس، سخت گیر و متمرکز بر موفقیتهای مادی فرض می شوند در صورتی که خانمها متعادل، آگاه و علاقه منــــد به کیفیت زندگی در نظر گرفته می شوند). صفات زنانه به جوامعی نسبت داده می شود که نقشهای جنسیت اجتماعی در حدومکانی اعلا قرار دارند (بدین معنا که، هر دو جنس متعادل، حساس و علاقه مند به کیفیت زندگی فرض می شوند).

  اجتناب از شرایط عدم اطمینان: این جنبه مربوط به میزان تهدیدی است که اعضای یک فرهنگ در موقعیتهای ناشناخته حس می کنند. گرتسن (GERTSEN) می گوید مشکل بنیادی و جهانی انسان امروز ناشی از آیند مبهم است که در مفهوم اجتناب از شرایط عدم اطمینان توضیح داده شده است. حال آنکه بوناچ و سروینو راجع به تشویق و نگرانی افراد در مقابل وضعیتهای مبهم یا نه چندان ساختاریافته صحبت می کنند. این جنبه در محیط سازمان به رسمی سازی و استانداردکردن همچنین افق موقت سازمان نسبت داده شده است.

  گرایش بلندمدت در برابر دیدگاه کوتاه مدت: هافشتد گرایش بلندمدت را چنین تـــوصیف می کند که ارزشهای ذیل غالب باشند. پافشاری و پشتکار در مقابل نتایج نامشخص، مرتب ساختن روابط به وسیله ردیفها یا گروهها و حفظ این نظم در یک حوزه و محدوده، ذخیره فراوان سهمیه ها به کمک تبدیل بودجه ها به سرمایه، تمایل به پیروی از خود به واسطه یک هدف، نویسنده دیدگاه کوتاه مدت را در قطب مخالف جا می دهد، یعنی با خصوصیاتی چون الزامات اجتماعی و شأن تک تک افـــــراد، بی توجه و مستقل از هزینه.

 صنعت: فعالیت شـــرکت، فرهنگ آن را متأثر می سازد. زیرا صنعت فعالیتهایی را که شرکت انجام می دهد، نوع مشتریان و عرضه کنندگان مرتبط با آن را مشخص می کند. خلاصه در یک محدوده معین نوع مشکلاتی را که سازمان با آنها مواجه می شود و به همین ترتیب پاسخهای آن مشکلات را تعیین می کند. اما باید متذکر شد که مورد پیش گفته یک عامل موثر بر فرهنگ ســــــازمان بوده و نه یک عامل تعیین کننده. زیرا فرهنگهای مختلفی میان شرکتهـــــای حاضر در یک صنعت پدیدار می شوند چون همانگونه که بیان شد عوامل تعیین کننده فرهنگ سازمان متنوع اند و همین دلیل وجود تنوع و گوناگونی فرهنگهاست.

 پیش از این عوامل تعیین کننده فرهنگ سازمانی موردتجزیه وتحلیل قرار گرفت، حال می توانیم بررسی کنیم که چگونه فرهنگ موفقیت یاعدم موفقیت اجرای مدیریت مشارکتی را تحت تاثیر قرار می دهد. بخش ذیل به بررسی تک تک عوامل پیش گفته می پردازد.

  تاثیر فرهنگ سازمانی بر مدیریت مشارکتی: اجرای موثر یک سبک مدیریت مشارکتی توسط فرهنگ سازمانی صورت می گیرد و درنهایت به کمک عواملی مشخص می شود که با آن سازگارند. این موضوع در بخش قبلی توضیح داده شد.

 پس از آن بـــــررسی می کنیم که چه جنبه هایی در میان آن عوامل اجازه می دهند که مدیریت مشارکتی به گونه ای موفقیت آمیز اجرا شود.

 اول از همه، فرهنگهای ایجاد شده از سوی بنیانگذارانی با آن دسته خصوصیات فردی که سبک رهبری مشارکتی را رواج می دهند بستر مساعدتری را برای ایجاد مشارکت ممکن به همراه خواهد داشت. بنیانگذاران، مسئولان اصلی برای خلق سیستم ارزشی هستند بنابراین، اگر آنان ارزشها را به طور هماهنگ و منظم همراه یک سبک مدیریت مشارکتی انتقال نداده باشند از همان ابتدا فرهنگ از یک پایه نه چندان مناسب برای مشارکت برخوردار خواهدبود.

 درحالی که تنها راجع به اولین عامل از عوامل تعیین کننده صحبت می کنیم باید به خاطر داشت که فرهنگ از تعامل تمامی عوامل به وجود می آید، اما می دانیم این مورد بسیار تاثیرگذارتر است. دوم، تاریخچه نیز به عنوان عامل تعیین کننده فرهنگ بر امکانات اجرای مشارکت تاثیر می گذارد.

 این پیاده سازی، در صورتی که وقایع گذشته ارزشهای دموکراتیک و مشارکتی را حمایت کنند ساده تر خواهدبود و در صورت رواج این قبیل ارزشها، پس از طی یک دوره طولانی حمایت از آنها چشمگیرتر خواهدبود یعنی گذشت زمان به تقویت و پذیرش این ارزشها منجر خواهدشد.

 فرهنگ ملی، سومین عامل تعیین کننده فرهنگ سازمانی است که بنابه نظر هافشتد از پنج جنبه بر اجرای مدیریت مشارکتی اثر دارد، لذا به تحلیل یک به یک این موارد می پردازیم.

 کشورهایی با درجه و میزان فاصله قدرت بالا، گرایش به تمـــــرکز در تصمیم گیری نشان می دهند که مستلزم مشکلات عدیده ای برای گروه - کاری همانند مشارکت پرسنل است. بنابراین، فرهنگهایی با درجه بالایی از فاصله قدرت زمینه مساعد چندانی جهت امور مشارکتی نیستند؛

 اجتماعات شدیداً فردگرا به ایجاد فرهنگهایی تمایل دارند که در آنها کار فردی توأم با استقلال و مسئولیت پذیری متناسب با آن وجبران خدمات فردی مطلوب وموردپذیرش هستند. این نگرش در آغاز موافق فعالیتهای مشارکت برای ارتقا و رواج گروه - کاری نیست. مسئله ای که نقش کلیدی در این سبک مدیریت دارد.

 جدا از مفاهیم صفات مردانه و زنانه، مدیریت مشارکتی زمانی آسان تر اجرا خواهدشد که فرهنگ سازمانی از بعدی که هافشتد آن را صفات زنانه می نامد غنی و بارور شده باشد، و آن به این شکل مطرح شده تاکید بر روابط بین فردی و کیفیت زندگی، زیرا این ارزشها با اصول اولیه مشارکت هماهنگی بیشتری دارند.

 گرایش به گریز از شرایط عــدم اطمینان مسئله ای است که فرد در مواجهه با آن شرایط با احتیاط رفتار می کند. ازطرفی اجرای مدیریت مشارکتی نیازمند وجود جو اعتماد میان افراد سازمان است زیرا از هریک از افراد انتظار می رود تصمیمات مناسبی را جهت کسب بهترین نتایج ممکن اتخاذ کنند.

 در این صورت، طبیعی است تاکید شود که باید میزان مشخصی از عدم اطمینان پذیرفته شود، لذا فرهنگهایی با گرایش زیاد به پرهیز از شرایط عدم اطمینان برای اجرای این سبک مدیریت مناسب نیستند. اما نباید اطمینان کردن به افراد را با میزان قدرت تفویض شده به آنها خلط کنیم، زیرا مشارکت قوانین مشخصی را وضع می کند و به کمک معیاری که غالباً برپایه میزان و شیوه مشارکت به اجرا درآمده است محدود می شود. لذا هرگز به عنوان یک قانون آزادی فعالیتهای بازرگانی (LAISSEZ FAIRE) تلقی نمی شود، ولیکن درهر شکل و وضعیتی از آن، به معنای مجازکردن پرسنل جهت فعالیت به همراه میزان مشخصی از آزادی عمل است(۵). بنابراین به نظر صحیح

چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:25 ::  نويسنده : فرهاد وهابزاده       

چگونه مردم را به خود جذب کنیم(2)

print

email

 

 

تنظيم زبان براي اين كه به جاي جيحه دار كردن احساسات كسي ، او را درك كنيد ، يا به جاي شكست خوردن در حرفه اي ، موفق شويد ، بايد به تفاوت هايي كه ميان روش هاي صحبت كردن زنانه و مزدانه وجود دارد توجه كنيد . اين تفاوت ها باعث سردرگمي مردان و آشفتگي زنان مي شود . براي كاهش اين آشفتگي در اين جا به چند قانون كوتاه اشاره مي كنيم .راهكار 13 ( براي مردان )هميشه ،وقتي با زنان صحبت مي كنيد ..هر كار يا درخواستي را ، با جملاتي ملايم مطرح كنيد ،مثل : « مي شود ، خواهش كنم كه ... ؟ » آيا ممكن است كه .. »صحبت هاي عقلاني و منطقي را به حداقل برسانيد و سعي كيند احساسي بر خورد كنيد ، مثل : « خوشحالم كه / واقعاً متأثر شدم كه / ناراحت شدم / مشتاقم كه ... »براي اين كه دربارة موضوع مورد بحث نظر او را جويا شويد ، در پايان جملات خود از عباراتي مثل : « تو چه طور ؟ » و « تو چه فكر مي كني ؟ » ، استفاده كنيد .حتي گاهي كلمة « متأسفم » را به حرف هاي خود اضافه كنيد .  راهكار 14 ( براي زنان )طرف صحبت خود رادر نظر بگيريد هميشه در هنگام حرف زدن با مردان :صداي خود را پايين بياوريد ، حاشيه نرويد ، كمتر درنگ كنيد و آنه را كه قبلاً درباره اش فكر كرده ايد ، بر زبان آوريد .ازهمان ابتدا بهاصل مطلب برويد ، براي خوشامد ، آنها مقدمه چيني نكنيد ، عباراتي مثل : « ببخشيد كه مزاحم شدن ولي ... » يا « مي دانم سؤال احمقانه اي است ، ولي ... » ، را حذف كنيد .استفاده از عبارات احساسي را به حداقل برسانيد و سعي كنيد با استدلال و منطق صحبت كنيد .همة عبارات پاياني و اضافي را حذف كنيد .هرگز عذرخواهي نكنيد، مگر اين كه واقعاً لازم باشد .دست دادن به شيوة پنج ستاره وقتي شما دست خود را براي اين كه با كسي دست بدهيد ، دوستانه پيش مي بريد ، در واقع هزاران پيام ناخودآگاه ارسال و دريافت مي كنيد .با توجه به اين پنج نكته مطمئن باشيد ، كه تأثير مثبتي را بر طرف مقابل خود مي گذاريد . راهكار15 دست دادن به شيوة پنج ستاره درهنگام دست دادن حتماً :1.       ابتدا با چشمان خود تماس برقرار كنيد .2.       با پردة ميان انگشتان تماس برقرار كنيد ( فرض كنيد دست شما ، مانند پاي اردك است . پرده قسمتي است كه ميان انگشتان اردك قرار دگرفته است . در مورد شما ، پرده ، ميان شست و انگشت اشارة شما قرار دارد . دست خود را آن قدر در دست طرف مقابل پيش ببريد كه پردة ميان انگشتي شما به نشانة دوستي ، بر پردة ميان انگشتي طرف مقابل تان فشار آورد .)3.       فشار خفيفي بر استخوان هاي پشت دست طرف مقاب وارد كنيد . 4.       كف دست هاي شما بايد به اندازه اي به هم نزديك باشد , كه يك تيله در ميان دست شما و مخاطب تان قرار بگيرد . 5.       كف دست هاي شما نسبت به زمين بايد در حالت عمود قرار بگيرد.( اگر در هنگام دست دادن , دستان خود را طوري پيش ببريد كه بند انگجشتان شما از هم شوده و كف دست تان رو به پايين قرار گرفته باشد , بدين معني است «شما برتر هستيد » و اگر كف دست تان رو به بالا باشد , حالت خواهش و نياز را تداعي مي كند . ) فصل 3چه طور مي توانيم در اولين برخورد تأثير بگذاريم وادر جايي شده ايد . در مهماني يا جلسة كراي , به كسي معرفي مي شويد . با او دست مي دهيد, نگاه تان با هم تلاقي مي كند و ناگهان هر چيزي را كه از قبل مي دانستيد فراموش مي كندي و قدرت تفكرتان را از دست مي دهيد . براي شكستن ايت سكوت آزاد دهنده به دنبال موضوعي براي صحبت مي گرديد , ولي موفق نمي شويد , در اين هنگام نگاه فرد جديدي كه با او آشنا شده ايد به سمت ديگري معطوف مي شود . همان طور كه اولين نگاه بايد چشم نواز باشد ، اولين گلمات هم بايد گوش نواز باشند . زبان شما مانند فرشي است كه براي استقبال از مخاطب تان كلمات « خوش آمديد » يا « برو گم شو ! » روي آن به طور برجسته سافته شده است . براي اين كه از طرف صحبت تان اسقبال خوشايندي به عمل آوريد ، بايد ياد بگيريد كه چه طور با عبارابتي كوتاه باب سخن را با اوبگشاييد .مطابق حالت روحي طرف مقابقل حرف بزنيد اولين كاري كه انجام دهيد ايت است كه لحن حرف زدن خود را با حالت روحي طرف مقابل هماهنگ كنيد ، حتب تنها براي يك يا دو جملة آغازين . گپ زدن براي گشايش باب سخن ، بازي با كلمات يا حرف زدن دربارة واقعيات نيست . مثل موسيقي وملودي است . حرف هاي اوليه براي اين است كه طرف مقابل با شما احساس راحتي كند . درست مثل صداهايي كه در گروه هاي كر يا آوازهاي كودكانه در كنار هم قرار مي گيرند .كساني كه در برقرار كردن ارتباط مهارت كافي دارند ،لحن صحبت خود رابا حالت روحي در شنودنده هماهنگ ميك نند ، و اگر براي چند دقيقه به آن ادامه دهند ، درست مثل نت هاي هماهنگي كه درنواختن يا تكرار مي شوند . راهكار 16 مطابق حالت روحي طرف مقابل حرف بزنيد قبل ازاين كه كلامي بر زبان آوريد ازشنوندة خود « تست صدا » بگيريد تا به حالت روحي او پي ببريد .يك « عكس روحي » از او بگيريد تا ببينيد ، شنوندة شما سرحال ، بي حوصله ، عصباني يا ناراحت است .اگر مي خواهيد مردم به حرف هاي شما توجه كنند ، بايد حتي براي چند دقيقه ، مطابق حالات روحي آنها حرف بزنيد .ملال آور ولي با احساس مردم اغلب از من سؤال مي كنند : « چه حرف هايي براي شروع صحبت مناسب است ؟ » اگر چه كمي مأيوس كننده است ولي به آنها مي گويم « هر موضوعي مي تواند مناسب باشد ! » چون جرف زدن از هرموضوعي ، تا زماني كه توأم با احساس باشد و بتواند به مخاطب شما آرامش دهد ، مي تواند مناسب باشد .چه طور ، كاري كنيم كه طرف مقابل احساس راحتي و آرامش كند ؟ او را متقاعد كنيد ، كه مورد قبول شماست و اين كه هيچ تفاوتي  با هم نداريد . با اين كار ، ديوارهاي ترس ، بدگماني و بي اعتمادي را فرو مي ريزيد . راهكار 17ملال آور ولي با احساس آيا از بيان كلمات خود احساس نگراني مي كنيد ؟ناراحت نباشيد ، چون 80 درصد از اولين تأثيري كه بر شنوندة خود مي گذاريد ، به كلمات شما ربطي ندارد . تقريباً هر حرفي كه در ابتداي آشنايي مي گوييد مي تواند مناسب باشد . هر اندازه هم ،كه موضوع انتخابي شما ملال آور باشد ، اگر آن را با اقتدار ،مثبت و در عين حال با احساس بيان كيند ، فرد مقابل به همكلام شدن با شما علاقه مند مي شود . براي بيان حرف هاي پيش پا افتادة خود شهامت به خرج دهيد . به ياد داشته باشيد كه لحن شما ، بيش تر از موضوعي كه براي صحبت انتخاب مي كنيد ، مؤثر خواهد بود .هميشه يك « اين چيه » به همراه داشته باشيد .آيا هنوز براي نزديك شدن به فردي غريبه احساس ضعف م كنيد ؟ استفاده ازاين روش هاي آسان به شما كمك خواهد كرد كه با ديگران به راحتي بر خورد كيند .اين چيست ؟ « اين چيه يا چيست ؟» وسيله اي غيرمعمولي است كه مي پوشيد يا با خود حمل مي كنيد ، مثل ي سنجاق سينة منحصر به فرد ، يك كيف جالب ، يك كراوات عجيب يا يك كلاه منحصر به فرد . « اين چيه ؟» چيزي است كه توجه مردم را به خود جلب مي كند و باعث مي شود به شما نزديك شوند و بپرسند ، « اوه ، اين چيست ؟» « اين چيه ؟» ، و بنا به موفقيت و شخصيت شما مي تواند بسيار ظريف و ناپيدا يا آشكار و پيدا باشد . راهكار 18هميشه يك « اين چيه ؟» به همراه داشته باشيد هر وقت وارد جمعي مي شويد ، لباس منحصر به فرد بپوشيد يا چيزي غير عادي به همراه داشته باشيد ، تا اگر نظر كسي به شما جلب شد ، بهانه اي ، براي نزديك شدن به شما داشته باشدببخشيد نمي توانم از اين چشم بردارم ... اين چيست ؟ »اون كيه ؟فرض كنيد در سرتا پاي فردي كه قصد نزديكي به او  داريد ، چز قابل توجه و غير معمولي پيدا نكرديد تا به وسيلة آن باب سخن را بگشاييد .اگر چيزي براي اظهار نظر پيدا نگرديد ، از روش « اون كيه ؟» استفاده كنيد . كافي است نزد كسي كه مهماني يا جلسه را برگزار كرده برويد و از او بپرسيد : « آن زن يا مردي كه آن جا ايستاده ، توجة مرا جلب كرده ، او كيست ؟» بعد ازاو بخواهيد شما را به او معرفي كند . همچنين ، مي توانيد اطلاعات لازم را براي اين كه به او نزديك شويد و يا با او حرف بزنيد ازصاحب مهماني بگيريد . اطلاعاتي دربارة كارها ، موضوعات مورد علاقه و عادت هاي او كسب كنيد و بعد خود را معرفي كيند . راهكار 19 اون كيه ؟اون كيه ؟ مؤثرترين روشي است كه براي برقراري ارتباط با افراد جديد پيشنهاد شده است . به سادگي از ميزبان بخواهيد شما را به او معرفي كند يا اطلاعاتي دربارة او در اختيارتان قرار دهد كه فوراً از آن طريق بتوانيد با او صحبت كنيد .كارآگاه كلمات باشيد افراد موفق هميشه مي دانند براي جذب مخاطب چه موضوعاتي را براي حرف زدن انتخاب كنند . چه طور ؟ زيرا آنها كارآگاه كلمات اند .وقتي با كسي حرف مي زيند ، گوش هاي خود را خوب باز كنيد و مثل يك كارآگاه چيره دست به دنبال سرنخ باشيد . گوش به زنگ اشاره هاي غير عادي باشيد ، مثل : مسئله اي غيرمعمول ، انحراف از موضوع اصلي ، جملات معترضه با اشاره هاي غير مستقيم به مكان ، زمان يا فردي ديگر . آن گاه بي درنگ دربارة آن سؤال كنيد ، چون ممكن است همان موضوعي باشد ، كه طرف مقابل تان به مطرح كردن آن علاقه مند باشد .فرض كيند به كسي مي گوييد : « هفتة پيش عجب باران سيل آسايي داشتيم ، اين طور نيست ؟» و او پاسخ مي دهد : « خب ، حداقل براي گياهان مفيد بود . » واضح است كه گياهان بخشي از زندگي طرف مقابل تان را تشكيل مي دهد و گرنه آن را مطرح نمي كرد . او ناخودآگاه يا نيمه آگاهانه موضوعي را كه ترجيح مي دهد دربارة آن صحبت كند به شما داده است .وقتي به اين اشارات غير مستقيم ، علاقه نشان دهيد ، در واقع صحبت را دربارة موضوع مورد علاقة فرد مقابل آغاز كرده ايد . راهكار 20كارآگاه كلمات باشيد به حرف هاي طرف مقابل تان با دقت گوش كيند تا سرنخ هايي دربارة موضوعات مورد علاقة او هب دست آوريد . اين سرنخ ها به طور يقين خود را نشان مي دهند . بعد مثل كارآگاهي كه مجرم خود را درحين صحبت غافلگير مي كند ، از سرنخي كه يافته ايد ، استفاده كنيد . به اين ترتيب شما هم مثل يك كارآگاه ماهر مي توانيد به سرنخ موضوع مورد علاقة طرف مقابل خود پي ببريد .نورافكن چرخانافراد موفق مي دانند كه اگر بيشتر گوش كنند و كمتر حرف بزنند ، اطلاعات مورد نظرشان را هب دست خواهند آورد . آنها همچنين مي دانند بهترين راه براي جذب طرف مقابل اين است كه با دقت و تمركز به حرف هاي او گوش كنند ، درست مثل اين كه نورافكني بالاي سر او روشن باشد .در اولين ملاقات ، اغلب حرف زدن دربارة كوچك ترين جزئيات زندگي فرد مقابل ، يا صحبت دربارة مهم ترين جنبه هاي زندگي شنا براي او جالب خواهد بود . اين حالت با ايجاد روابط دوستي عميق تر ، تغيير كند ، ولي اگر شما در ابتدا نسبت به حرف هاي طرف مقابل تمركز و دقت كنيد ، او بيشتر جذب شنا خواهد شد . راهكار21 نورافكن چرخاندر ملاقات با ديگران ، تصور كنيد يك نورافكن بزرگ چرخان بين شما و او قرار دارد . وقتي شما حرف مي زنيد ، نورافكن بر شما مي تابد . وقتي طرف مقابل تان صحبت مي كند نورافكن چهرة او را روشن مي كند . اگر نوري كه از سوي نورافكن بر روي او مي تابد به اندازة كافي قوي باشد ، حرف هاي شما دربارة خودتان ديگررنگي براي طرف مقابل نخواهد دشات . هر قدر نور بيشتري بر او بتابانيد ، به نظر او جذاب تر ، جلوه خواهيد كرد .تكرار طوطي وار هر گاه متوجه شديد . كه تلاشي بيهوده براي روشن نگاه داشتن خاكستر نيم سوز سخناني هستيد ، كه رو به خاموشي است ( واگر احساس مي كنيد ، بنا به دلايل سياسي يا انسان دوستانه ، اين صحبت بايد به نحوي ادامه يابد ) ، با اين روش مي توانيد دوباره آتش را شعله ور كنيد . من به اين روش تكرار طوطي وار مي گويم ، مثل پرندة استوايي زيبايي كه تنها با تكرار حرف هاي مردم ، آنها با تكرار حرف هاي مردم ، آنها را به سادگي به خود جذب مي كند . راهكار22GetBC(24);

 
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان خوش آمدید به وبلاگ فرهاد وهاب زاده راجب .حقوق.اقتصاد.مع لومات و آدرس farhad.afg.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 14
بازدید ماه : 38
بازدید کل : 735
تعداد مطالب : 19
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1